زمستان است

زمستان است
دو میل و یک کاموا
و من خیال می بافم
خیالِ تو را
و اندازه می زنم با دورِ بی تفاوتی ات
اندازه نمی شود
می شکافم
و دوباره از سر می گیرم
می بافم
و اندازه می زنم
و باز می شکافم
و دوباره از سر می گیرم
و دوباره... زمستان تمام می شود
و خیالِ نیمه بافته ام
بلاتکلیف می ماند
دیدگاه ها (۱)

💠 آواره شدی خانه ی قلبم شده جایت 💠 انداخته ام چشم سیه زیردوپ...

بوی دریا لبِ ساحلمنِ دلتنگ خیالِ باطل باد و بارون توی ایوونم...

نفسم .کاش هم اینک توکنارم بودیدست در دست وشبی بازتویارم بودی...

یک شبی درکلبه ای باشم توباشی دلبرم کس نباشدپیش ماتنها تو باش...

کاریکلماتور ( خوشخیالی )

پروانه ام پر می زنم دورت بگردمبر شعله ات سَر می زنم دورت بگر...

وقتی تو هستیبهانه ای برای دلتنگی نیستطعم عشق همانند طعم لبان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط