دلم تنگ می‌شود، گاهی

برای حرف‌های معمولی
برای حرف‌های ساده
برای «چه #هوای_خوب ی!»/«دیشب چه خوردی؟»
برای «راستی! ماندانا عروسی کرد.»/«شادی پسر زائید.»

و چه‌قدر خسته‌ام از «چرا؟»
از «چه‌گونه!»
خسته‌ام از سؤال‌های سخت، پاسخ‌های پیچیده
از کلمات سنگین
فکرهای عمیق
پیچ‌های تند
نشانه‌های بامعنا، بی‌معنا

دلم تنگ می‌شود، گاهی

برای
یک «دوستت دارم» ساده
دو «فنجان قهوه ی داغ»
سه «روز» تعطیلی در زمستان
چهار «خنده‌ی» بلند
و
پنج «انگشت» دوست داشتنی.


باز هم از #مصطفی_مستور
#شيفت_شب
دیدگاه ها (۱)

آه از #غروب جمعه ترمینال #کرج به وقت دلتنگی

خدا که فقط خدای سر سجاده و داخل محراب نیستخدا، خدای ما آدم‌ه...

عشق و چیزهای دیگر

نماز عید فطر

گاهی آدم ها بیصدا از زندگی مان میروند... نه قهر میکنند، نه خ...

دروغ چرا، من هنوز هم پشتِ درِ پروفایل اینستاگرامت، تلگرامت و...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط