دلم تنگ می شود، گاهی
برای حرفهای معمولی
برای حرفهای ساده
برای «چه #هوای_خوب ی!»/«دیشب چه خوردی؟»
برای «راستی! ماندانا عروسی کرد.»/«شادی پسر زائید.»
و چهقدر خستهام از «چرا؟»
از «چهگونه!»
خستهام از سؤالهای سخت، پاسخهای پیچیده
از کلمات سنگین
فکرهای عمیق
پیچهای تند
نشانههای بامعنا، بیمعنا
دلم تنگ میشود، گاهی
برای
یک «دوستت دارم» ساده
دو «فنجان قهوه ی داغ»
سه «روز» تعطیلی در زمستان
چهار «خندهی» بلند
و
پنج «انگشت» دوست داشتنی.
باز هم از #مصطفی_مستور
#شيفت_شب
برای حرفهای ساده
برای «چه #هوای_خوب ی!»/«دیشب چه خوردی؟»
برای «راستی! ماندانا عروسی کرد.»/«شادی پسر زائید.»
و چهقدر خستهام از «چرا؟»
از «چهگونه!»
خستهام از سؤالهای سخت، پاسخهای پیچیده
از کلمات سنگین
فکرهای عمیق
پیچهای تند
نشانههای بامعنا، بیمعنا
دلم تنگ میشود، گاهی
برای
یک «دوستت دارم» ساده
دو «فنجان قهوه ی داغ»
سه «روز» تعطیلی در زمستان
چهار «خندهی» بلند
و
پنج «انگشت» دوست داشتنی.
باز هم از #مصطفی_مستور
#شيفت_شب
۱۲.۳k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰