لبش می بوسم و در می کشم می

لبش می بوسم و در می کشم می
به آب زندگانی برده ام پی
نه رازش می توانم گفت با کس
نه کس را می توانم دید با وی
لبش می بوسد و خون می خورد جام
رخش می بیند و گل می کند خوی
بده جام می و از جم مکن یاد
که می داند که جم کی بود و کی کی....
#حافظ
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
دیدگاه ها (۱)

بادِ خزان وزیده شد...، باز گرفته این دلم کی تو بهار می رسی؟ ...

آن غنچه که نشکفت به گلشن شب ماستکامی که روا نمیشود مطلب ...

ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯽﺧﻨﺪﯼ ﭘﺴﺘﻪﯼ ﭘﺎﻳﻴﺰﯼ؟ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺁﻥ ﺧﺒﺮ ﺳﻬﻤﮕﻴﻦﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﺑﯽﺁﻓﺘﺎ...

ساز دل گفت که تو زمزمه ی ناب منیصدف قعر دلی،گوهر جذاب منیشیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط