نذرکرده ام

نذرکرده ام
یک روزی که خوشحال تر بودم
بیایم وبنویسم که زندگی راباید با لذت خورد
که ضربه های روی سررابایدآرام بوسید وبعد لبخند زد
ودوباره با شوق راه افتاد
یک روز اگر خوشحال تربودم
می آییم ومی نویسم که "این نیز بگذرد"
مثل همیشه که همه همه چیز گذشته است
وآب از آسیاب وطبل از نوا افتاده است
یک روز ی که خوشحال تر بودم
یک نقاشی از پاییز می گذارم
که یادم بیایید زمستان تنها فصل زندگی نیست
زندگی پاییز می شود
رنگارنگ ...ازهمه رنگ...بخروببر!!
یک روزی که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالاکه خستگی وناتوانی
لای دست وپایم پیچیده است
بخوانمشان ویادم بیاید که هیچ بهار وپاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
وهیچ آسیاب آرام وبی طوفان......
شبتون زیبااااا
دیدگاه ها (۸)

ماسه ها فراموشکارترین رفیقان راهند!پا بپایت می آیند،آنقدر که...

انسان هايي هستندکه ديوار بلندت را مي بينندولي به دنبال همان ...

سلام...امروزتولد یکی ازکاربرهای قدیمی ویسه..همه میشناسینش..م...

ﺑﺎ ﻋﺮﺽ ﭘﻮﺯﺵﻣﻄﻠﺒﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﻢ !ﺍﻋﺘﺮﺍﻓﯽ ﮐﻪ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻣﺸ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط