پارت سه
بچه ها یکم حمایت کنین🤧🥀
...........
واییی یعنی من الان خیاط بایسممم شدمممممم عررررررررررر
نشون ندادم ک دارم بال بال میزنم
خیلی با ارامش پرسیدم
یونهی:ببخشید از ساعات کاری کی هست
زنه:اقای مین شما چ ساعاتی رو پیش نهاد میدید؟(عنتررر حق نداری اسم شوگا رو ب زبونت بیاری)
شوگا:صبح ساعت شیش بیدار شو و هفت کمپانی باش خانم مین
چشم
(علامت پی دی نیم~)
~خب خانم یونهی می تونید همین الان ب اتاق طراحی برید با اقای مین یونگی؟
منم ک از خدام گفتم
یونهی:بله چرا ک ن
یونگی:پس بریم ...اوه راستی می تونم شمارو یونهی صدا بزنم
یونهی:من از.. اهم یعنی بله(خل و چل بازیا ای ک جلوی بایسمون انجام میدیم🤧)یونهی ویو
.............................................................
با شوگولی (گه نخر فقط من حق دارم بگم)
رفتیم توی اتاق طراحی
پرسیدم
یونهی:ببخشید اینجا اتاق شخصی من برای طراحی لباس و دوختنشون هستش؟
یونگی:اول با من رسمی حرف نزن. دوم سعی کن اینجا زیاد جلب توجه نکنی سوم حواست ب زیر پات توی این اتاق باش
یونهی:اکی
یونگی:افرین دختر
ک یهو شوگولی اعظم دستش رو گذاشت روی
سر یونهی و موهاشو بهم ریخته کرد(جررررر)
یونگی:میگم ت ارمی ای؟
یونهی:ارع هستم
یونگی:بایست کیه؟
یونهی:خب راستش خجالت میکشم خب عاممم
یونگی:بگو دیگع
یونهی:تویی
یونگی:هوم خب پس کارتو شروع کن خوشگلع
یونهی: باشع
...........
واییی یعنی من الان خیاط بایسممم شدمممممم عررررررررررر
نشون ندادم ک دارم بال بال میزنم
خیلی با ارامش پرسیدم
یونهی:ببخشید از ساعات کاری کی هست
زنه:اقای مین شما چ ساعاتی رو پیش نهاد میدید؟(عنتررر حق نداری اسم شوگا رو ب زبونت بیاری)
شوگا:صبح ساعت شیش بیدار شو و هفت کمپانی باش خانم مین
چشم
(علامت پی دی نیم~)
~خب خانم یونهی می تونید همین الان ب اتاق طراحی برید با اقای مین یونگی؟
منم ک از خدام گفتم
یونهی:بله چرا ک ن
یونگی:پس بریم ...اوه راستی می تونم شمارو یونهی صدا بزنم
یونهی:من از.. اهم یعنی بله(خل و چل بازیا ای ک جلوی بایسمون انجام میدیم🤧)یونهی ویو
.............................................................
با شوگولی (گه نخر فقط من حق دارم بگم)
رفتیم توی اتاق طراحی
پرسیدم
یونهی:ببخشید اینجا اتاق شخصی من برای طراحی لباس و دوختنشون هستش؟
یونگی:اول با من رسمی حرف نزن. دوم سعی کن اینجا زیاد جلب توجه نکنی سوم حواست ب زیر پات توی این اتاق باش
یونهی:اکی
یونگی:افرین دختر
ک یهو شوگولی اعظم دستش رو گذاشت روی
سر یونهی و موهاشو بهم ریخته کرد(جررررر)
یونگی:میگم ت ارمی ای؟
یونهی:ارع هستم
یونگی:بایست کیه؟
یونهی:خب راستش خجالت میکشم خب عاممم
یونگی:بگو دیگع
یونهی:تویی
یونگی:هوم خب پس کارتو شروع کن خوشگلع
یونهی: باشع
۶.۲k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.