سَرشـــ داد زدمـــ...
سَرشـــ داد زدمـــ...
بهشــ گفتمـــ خفشهــ شو دیگهـــ لعنتیـــ
زدمشـــ گفتمــ بسهــ دیگهـــ تودیگهـ بسهــ
دستمو کوبیدم بهـ دیوار زار زار گریهـ کردمــــــ
انقدر به قَلبمـــ زدهـ بودمـــ قِرمز شدهـ بـود
داد زدم گفتمــ میخاستیــ عاشِقشـــ نشیــ.
مـیخاستیــ بِهشـــ وابستهــ نشیـــ
الانــ کهـ شکستیـــ چیــ؟
کیــ جواب میدهـــ
سوز عجیبیـــ داشتـــم
دستـــمــو گذاشتمــ روشـــ
گفتمـــ مگه لهت نکرد؟
مگه نشکوندتــ؟
پســــ چرا هنوز داری میتپیــــ؟
بهشــ گفتمـــ خفشهــ شو دیگهـــ لعنتیـــ
زدمشـــ گفتمــ بسهــ دیگهـــ تودیگهـ بسهــ
دستمو کوبیدم بهـ دیوار زار زار گریهـ کردمــــــ
انقدر به قَلبمـــ زدهـ بودمـــ قِرمز شدهـ بـود
داد زدم گفتمــ میخاستیــ عاشِقشـــ نشیــ.
مـیخاستیــ بِهشـــ وابستهــ نشیـــ
الانــ کهـ شکستیـــ چیــ؟
کیــ جواب میدهـــ
سوز عجیبیـــ داشتـــم
دستـــمــو گذاشتمــ روشـــ
گفتمـــ مگه لهت نکرد؟
مگه نشکوندتــ؟
پســــ چرا هنوز داری میتپیــــ؟
۴۶۱
۲۲ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.