پنج دقیقه قبل قرار زنگ میزنه میگه

پنج دقیقه قبل قرار زنگ میزنه میگه :
نمیرسم بیام؛ توام برو خونه.
میگم : منتظرت میمونم تا بیای.
خیلی جدی و محکم میگه :
هفته بعد میبینمت.
عصبی میشم و تموم جونم میسوزه از شیرینی قندایی که به شوق دیدنش تو دلم آب کردم ، دادوبیداد راه میندازمو میگم :
یا امروز یا هیچ وقت!!!
خونسرد تر از‌همیشه میگه :
باشه عزیزم!
هرطور راحتی.
همیشه شاد و موفق و کنار آدمهای بعد من خوشبخت باشی!!!
خدحافظ برای همیشه.
بغض میشینه تو گلوم و یادم میاد :
من عاشقم نه اون!
اون میتونه نیاد،
میتونه بره
میتونه فراموش کنه
اما من...!
من نمیتونم.
به چشمام اجازه‌ی باریدن میدم
و با حنجره‌ی سبک شده از بغض میپرسم :

هفته بعد کجا ببینمت ؟!
دیدگاه ها (۹)

‌افتاده ام درست ته چال گونه اتپای دلم شکسته و بهتر نمی شودنا...

زندگی شیرین است به شرطی که......آدم خوابهای وحشتناک نبینه😴 😴...

هوا کم کم داره گرم میشه فقط این خوردنیا میتونه دل آدمو خنک ک...

خرداد ....هر امتحانی که باشد ؛تمام حواس من به کتاب جغرافیاست...

سه پارتی هیسونگ p۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط