مقدمه ندارم😂😂
مقدمه ندارم😂😂
_________________________
*من بلد نیستم*
part:8
ا/ت:ریندووو داری چیکاااررر میکنیییییی
فقط به لای پاهام خیره شده بود
گونه هامسرخ شد که گفت
اومم ا/ت چان عجب بدن خوبی داری
با صدایی نه چندان آروم گفتم
ا/ت:اوروسااای
سانزو اومد جلوم و آروم گونمو لمس کرد و گفت
سانزو:ا/ت ببین من از کسایی که دفعه ی اولشونه خوشم نمیاد ولی وقتی همکاری میکنن چرا منم باهاشون کاری نکنم که به فا*ک نرن ولی تو نه همکاری میکنی هم دفعه ی اولته
ا/ت:ببین سانزو اصلا برام مهم نیس تو از کیا خوشت میاد جون اصلا نمیخوام باهات انجامش بدم که بگم همکاری هم باهات میکنم یا نمیکنم
سانزو:فک کردی دست خودته یهویی زبون در میاریو هرچی دلت میخواد میگی چطوره یهویی هم طرز فکر مسخرت عوض بشه و بگی متاسفی؟
ا/ت:خفه شو دستامو باز کن تا کاریت نکردم
ران:اوی اوی...نداشتیما ا/ت
ا/ت:سه تاتون یهویی ریختین سرم یکیتون منو ورداشت برد تو مدرسه اولش با مهربونی بعد اسلحشو میذاره زیر گلوم خشابشم پر میکنه بعد یهویی لبامو میخوره بعدم
چشمامو میبنده و تا خونه ی خودش و دوتا دیوونه تر از خودش میاره بعدم که میادو میگه باید با هر ستامون انجامش بدی حاضرم بمیرم ولی به حرفتون گوش ندم
ریندو:ببین اصلا هم برای ما مهم نیس که دلت میخواد یا نه ما کارمونو میکنیم آخرشم بهت پولشو میدیم
اعصابم با این حرفش مثل چی خورد شد که یهو با یک صدای خیلی خیلی بلند داد زدمو گفتم
ا/ت:فک کردی من فاحشم تمهههه؟ برین گمشین آشغالا میدو______
ران از پشت سرم دهنمو گرفت و با نیشخندی به ریندو گفت
ران:ریندو بیخیال اذیتش نکن
ریندو:آخه واکنشاشو دوست دارم
(نمیدونم چرا یاد حرف هاکای افتادم😂)
ریندو:نه ا/ت باهات شوخی کردم نمیدونستم انقدری زود از کوره در میری گومن:))
سانزو:ولی ا/ت بیا یه شرطی بذاریم اگر یه وقتی ما نتونستیم توی همین یک شب راضیت کنیم تو هرجقدر دلت میخواست بهمون فحش بده و کتکمون بزن باشه؟
ا/ت:و اگه راضی شدم چی؟
ران:اگر راضی شدی سه تا شرط از طرف هر کودوممون بهت میدیم اوکی؟
ا/ت:شرط هاتون نباید دور از اخلاقیت و توانم باشه
ریندو:نگران نباش پس حالا همکاری میکنی؟
با تردید و صدایی آروم جوابشو دادم
ا/ت:اوم ولی نباید زیاد خشن بازی در بیارینا
سانزو:باشه حالا بیا اینجا
به زور با کمک ران از روی زمین بلند شدمو رفتم کنار سانزو که یهو از پشت کمرمو گرفت و لبامو بوسید چون دستام از پشت بسته بودن نمیتونستم دورش کنم از خودم ولی با پام محکم زدم روی پاش که فهمید نفس کم آوردم ولم کرد سرم پایین بود و فقط نفس نفس میزدم
ا/ت:س....سانزو خوب شد....گف..گفتم آروم
سانزو:فک نکنم بتونم(لبخند)
_________________________________________
(اِمی:ا/ت_چان دیگه اشهدتو بخون تو پارتای بعد قراره واقعن به فنا بری😂)
_________________________
*من بلد نیستم*
part:8
ا/ت:ریندووو داری چیکاااررر میکنیییییی
فقط به لای پاهام خیره شده بود
گونه هامسرخ شد که گفت
اومم ا/ت چان عجب بدن خوبی داری
با صدایی نه چندان آروم گفتم
ا/ت:اوروسااای
سانزو اومد جلوم و آروم گونمو لمس کرد و گفت
سانزو:ا/ت ببین من از کسایی که دفعه ی اولشونه خوشم نمیاد ولی وقتی همکاری میکنن چرا منم باهاشون کاری نکنم که به فا*ک نرن ولی تو نه همکاری میکنی هم دفعه ی اولته
ا/ت:ببین سانزو اصلا برام مهم نیس تو از کیا خوشت میاد جون اصلا نمیخوام باهات انجامش بدم که بگم همکاری هم باهات میکنم یا نمیکنم
سانزو:فک کردی دست خودته یهویی زبون در میاریو هرچی دلت میخواد میگی چطوره یهویی هم طرز فکر مسخرت عوض بشه و بگی متاسفی؟
ا/ت:خفه شو دستامو باز کن تا کاریت نکردم
ران:اوی اوی...نداشتیما ا/ت
ا/ت:سه تاتون یهویی ریختین سرم یکیتون منو ورداشت برد تو مدرسه اولش با مهربونی بعد اسلحشو میذاره زیر گلوم خشابشم پر میکنه بعد یهویی لبامو میخوره بعدم
چشمامو میبنده و تا خونه ی خودش و دوتا دیوونه تر از خودش میاره بعدم که میادو میگه باید با هر ستامون انجامش بدی حاضرم بمیرم ولی به حرفتون گوش ندم
ریندو:ببین اصلا هم برای ما مهم نیس که دلت میخواد یا نه ما کارمونو میکنیم آخرشم بهت پولشو میدیم
اعصابم با این حرفش مثل چی خورد شد که یهو با یک صدای خیلی خیلی بلند داد زدمو گفتم
ا/ت:فک کردی من فاحشم تمهههه؟ برین گمشین آشغالا میدو______
ران از پشت سرم دهنمو گرفت و با نیشخندی به ریندو گفت
ران:ریندو بیخیال اذیتش نکن
ریندو:آخه واکنشاشو دوست دارم
(نمیدونم چرا یاد حرف هاکای افتادم😂)
ریندو:نه ا/ت باهات شوخی کردم نمیدونستم انقدری زود از کوره در میری گومن:))
سانزو:ولی ا/ت بیا یه شرطی بذاریم اگر یه وقتی ما نتونستیم توی همین یک شب راضیت کنیم تو هرجقدر دلت میخواست بهمون فحش بده و کتکمون بزن باشه؟
ا/ت:و اگه راضی شدم چی؟
ران:اگر راضی شدی سه تا شرط از طرف هر کودوممون بهت میدیم اوکی؟
ا/ت:شرط هاتون نباید دور از اخلاقیت و توانم باشه
ریندو:نگران نباش پس حالا همکاری میکنی؟
با تردید و صدایی آروم جوابشو دادم
ا/ت:اوم ولی نباید زیاد خشن بازی در بیارینا
سانزو:باشه حالا بیا اینجا
به زور با کمک ران از روی زمین بلند شدمو رفتم کنار سانزو که یهو از پشت کمرمو گرفت و لبامو بوسید چون دستام از پشت بسته بودن نمیتونستم دورش کنم از خودم ولی با پام محکم زدم روی پاش که فهمید نفس کم آوردم ولم کرد سرم پایین بود و فقط نفس نفس میزدم
ا/ت:س....سانزو خوب شد....گف..گفتم آروم
سانزو:فک نکنم بتونم(لبخند)
_________________________________________
(اِمی:ا/ت_چان دیگه اشهدتو بخون تو پارتای بعد قراره واقعن به فنا بری😂)
۹.۰k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.