درکنج لبت ظرف عسل بود و ندیدم
درکنج لبت ظرف عسل بود و ندیدم
چشمان تو تاراج غزل بود و ندیدم
فریاد شدی،شعر شدم،حادثه رخ داد
اغوش تو میدان عمل بود و ندیدم
چشمان تو تاراج غزل بود و ندیدم
فریاد شدی،شعر شدم،حادثه رخ داد
اغوش تو میدان عمل بود و ندیدم
۲.۲k
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.