بچه تر که بودم و با مامان خرید میرفتم

بچه تر که بودم و با مامان خرید میرفتم،
وقتی یه چیزی میخریدم،
مامان میگفت دیگه به ویترینا نگاه نکن،
فقط حواست و نگاهت به اونی باشه که تو دستته
اونی که انتخابش کردی،
چون انتخاب خودته،
خوب و بد انتخابت بوده پس باید به انتخابِ خودت احترام بذاری،
نه که تا چشمت خورد به یه چیز بهتر پشیمون شی از انتخاب قبلیت...
ولی من که دست تو دستِ دخترم برم خرید بهش میگم،
اول خوب نگاه کن دور و برتو،
بعد انتخاب کن...
یه چیزی رو انتخاب کن که حتی اگه هزار تا چیز بهترم دیدی باز اون به نظرت از همه بهتر بیاد،
نمیتونی بعد انتخاب کردنش جلوی چشماتو بگیری که نبینی چیزای بهترو
دیدگاه ها (۱)

وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست. وقتی مشکل پیش بیا...

ميدونى دلبر، رفتنت مثل يه حادثه دلخراش بود تو زندگيم انگار ت...

خیلی حس بدی داره اینکه همش بهت بگن یه کاری رو نمیتونی انجام ...

باید از جنگیدن با مرد اجتناب کرد، نه صرفاً به خاطر حفظ غرور ...

خرگوش قاتل پات ۱1کوک:دستم رو بگیرا.ت:چرا؟کوک:پدربزرگم حتما ا...

P¹³مامان: بابا ول کنید این داماد بزرگ ماروجین : ممنونم مامان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط