رسم غریبی بود

رسم غریبی بود...

هم آغوشیه چشمان من و تو...

خواستیم قصه غربت را...

به پایان ببریم...

قصه دلتنگی آغاز شد...

آری...

شهرنگاهت...

عجیب غریب نواز بود...
دیدگاه ها (۲۳)

میدونیدچرا خورشید داغه؟؟؟؟!!!....چون میبینه من پیش شمام آتیش...

تا عاقلان بخواهند راهی برای خندیدن بیابند.....دیوانه ها هزار...

دستــــــــــم " " را بگـــــــــیر" ...

صدای شمارش اسکناس هنگام دریافت حقوق دستگاه خودپرداز:۱-دکترا ...

تنگِ غروب که می شودعجیب دلم مظلوم و بی کس تر می شودبد میسوزد...

چه کنم با دل خود ؛ با تو بمانم یا نه..؟با صدای غزلم از تو بخ...

"تو" که از کوچه ی غمگین دلم میگذری!"تو" که از راز دلم با خبر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط