به من مگفت

به من مى‌گفت:
«چشم‌هاى تو مرا به اين روز انداخت. اين نگاهِ تو كارِ مرا به اينجا كشانده. تاب و تحمل نگاه‌هاى تو را نداشتم. نمى‌ديدى كه چشم بر زمين مى‌دوختم؟»
به او گفتم:
«در چشم‌هاى من دقيق‌تر نگاه كن!
جز تو هيچ چيزى در آن نيست ..»

#درخواستی
دیدگاه ها (۰)

شاید یه روزی فکر کنی خیلی قوی هستیو تونستی گذشته و خاطراتش ر...

ای‍‌ن‌ب‍‌ود‌م‍‌ردونه‌پ‍‌ام‌وای‍‌س‍‌ادن‍‌ت‌نه؟ت‍‌و‌از‌م‍‍‌رد‌...

من اگه مجری اخبار ناشنوایان بودم ، اوضاع مملکت رو با یه انگش...

تو بین غمام‌اومدی.من مثل یه بچه‌م که وسط گریه هاش با سایه مو...

شوهر دو روزه. پارت پایانی

پارت ۱۹روزها مثل شکنجه سپری می‌شدند. جونگ‌کوک کاملاً تغییر ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط