بعد سال ها رمان پارت چرا اینطوری شد

بعد سال ها رمان پارت 6 چرا اینطوری شد
من شکه شدم...
روز بعدش رفتم مدرسه و برگشتم دیدم مادر خوندم .... با دخترش تو اشپزخونه دارن کیک میپزن

منم داشتم میرفتم تو اتاقم که گفت: سلام چرا دیر اومدی؟
من:امتحان داشتم
بعد نزاشتم حرفش رو بزنه و رفتم تو اتاقم و در رو قفل کردم
بابام خونه نبود
عصر بود و هوا تاریک شده بود
من رفتم تو سالن و تو گوشیم میچرخیدم که مادر خوندم اومد گوشیم رو از دستم کشید و با عصبانیت گفت:مگه الان نباید سر درسات باشی؟
منم با عصبانیت گفتم :مگه تو مامانم هستی که بخام به حرفات گوش کنم؟ بعد گوشیمو از دستش کشیدم و رفتم تو اتاقم

مادر خوندم اروم گفت:بچه سوسول
منم رفتم و به لونا پیام دادم
من:لونا بیداری؟
لونا:اره بله چیشده؟
من:مادر خوندم خیلی داره کصی بازی در میاره
لونا:مگه چیکار کرده؟
من:گوشیم رو از دستم گرفت و گفت الان باید سر درسات باشی
لونا:چطوری گوشیت رو ازش گرفتی؟
من: بهش گفتم مگه تو مامانم هستی که به حرفات گوش کنم؟ بعد رفتم تو اتاق و اونم اروم پشت در گفت بچه سوسول
لونا:😞
منم خداحافظی کردم و گوشیم رو خاموش کردم تا برم اب بخورم
از اتاق اومدم بیرون
خواهر خوندم:عه چه عجب سوسوله اومد بیرون🤪
منم اومدم جلو تا بزنم تو گوشش و تا دستم رو بلند کردم مادر خوندم زد تو گوشم و گفت:رو بچه من دست بلند نکن😡

من: دلم میخاد
خواهر خوندم :مامان من بستنی میخام
مادر خوندم:تو فریزر هست برو بردار🥹
منم ادای حرف زدنش رو با صورتم مسخره کردم
اومدم اب بخورم دستم به قابلمه غذا که رو گاز بود گیر کرد و همش ریخت رو من
مادر خوندم:هی هواست باشه چیکار میکنی
بعد منو دباره کتک زد
بابام اومد خونه
بابام:پریلا چت شده؟
من: هیچی
پاشدم و رفتم تو حموم
اونجا کلی گریه کردم و دوش رو باز کردم تا برم حموم
بعد حولم رو پوشیدم و کلاهش رو انداختم رو چشمام ته معلوم نشه گریه کردم

خوابیدم....

ادامش پا ت بعد
دیدگاه ها (۰)

بچه ها مسابقه داریم پست بعدی عکس اوسیم رو میزارم و شما باید ...

اینم برای مسابقه

سوال:حیوون خونگی داشتی یا داری؟ من:داشتماولیش سگ بود که مجبو...

سوال:کراشت؟

#پارت۲ رمان : اگه طُ نباشی یکی دیگه شب بود رو تخت دراز کشیده...

نفرین شیرین. پارت 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط