در نعت علی امیرالمؤمنین (ع)
در نعت علی امیرالمؤمنین (ع)
علی ای میر پهلوان عرب!
زیر تیغت سر یلان عرب
ای در خیبر از تو کنده شده!
وز تو لات و هبل فکنده شده!
خصم شد هر که کردگار تو را
بوسه زد تیغ ذوالفقار تو را
ای مناجاتی شبانه! علی!
ای نماز تو عاشقانه! علی!
آنچنانی که تیر وقت دعا
کشد از پا برون طبیب، تو را
نیز در وقت سجده بر سر تو
میزند تیغ خصم کافر تو
شانههای تو، آه! قامت تو
آن ستونهای استقامت تو
بار اندوه عالمی میبرد
دل تو غصه ی جهان میخورد
شب که میشد تو بودی و غم تو
-عالم رنج و راز – عالم تو
تا که پنهان ز خلق زیر گلیم
ببری شام کودکان یتیم
علی! ای پرّ و بال همقفسان!
خود پر از درد و دردمند کسان!
ای درِ شهر علم مصطفوی!
عَلَم سبز حلم مرتضوی!
ای علی! ای تو را هنوز فغان،
در دل چاههای کوفه نهان
حق که دیوار کعبه منشق کرد
هم تو را طفل دامن حق کرد
کعبه در ظاهر ابتدای تو بود
کوفه در ظاهر انتهای تو بود
تو ولی، بی زمان و هنگامی
هم بیآغاز و هم بی انجامی
بودی و آسمان نبود هنوز
هم زمین، هم زمان نبود هنوز
گر به شوقت نیافرید خدا
از چه کرد این جهان پدید خدا
#حسین_منزوی
علی ای میر پهلوان عرب!
زیر تیغت سر یلان عرب
ای در خیبر از تو کنده شده!
وز تو لات و هبل فکنده شده!
خصم شد هر که کردگار تو را
بوسه زد تیغ ذوالفقار تو را
ای مناجاتی شبانه! علی!
ای نماز تو عاشقانه! علی!
آنچنانی که تیر وقت دعا
کشد از پا برون طبیب، تو را
نیز در وقت سجده بر سر تو
میزند تیغ خصم کافر تو
شانههای تو، آه! قامت تو
آن ستونهای استقامت تو
بار اندوه عالمی میبرد
دل تو غصه ی جهان میخورد
شب که میشد تو بودی و غم تو
-عالم رنج و راز – عالم تو
تا که پنهان ز خلق زیر گلیم
ببری شام کودکان یتیم
علی! ای پرّ و بال همقفسان!
خود پر از درد و دردمند کسان!
ای درِ شهر علم مصطفوی!
عَلَم سبز حلم مرتضوی!
ای علی! ای تو را هنوز فغان،
در دل چاههای کوفه نهان
حق که دیوار کعبه منشق کرد
هم تو را طفل دامن حق کرد
کعبه در ظاهر ابتدای تو بود
کوفه در ظاهر انتهای تو بود
تو ولی، بی زمان و هنگامی
هم بیآغاز و هم بی انجامی
بودی و آسمان نبود هنوز
هم زمین، هم زمان نبود هنوز
گر به شوقت نیافرید خدا
از چه کرد این جهان پدید خدا
#حسین_منزوی
۱.۶k
۰۵ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.