💢 برائت علنی سلمان از عُمَر ابن خطاب غاصب و خشمگین کردن ا
💢 برائت علنی سلمان از عُمَر ابن خطاب غاصب و خشمگین کردن او و دفاع مولا خلیفة الله امیرالمومنین امام علی علیه السلام از سلمان و #کتک زدن عُمَر.....
شیخ طبرسی رضوان الله علیه روایت کرده است:
«وقام إلیه سلمان الفارسی فقال الله أکبر الله أکبر سمعت رسول الله صلیاللهعلیهوآله بهاتین الأذنین وإلا صمتا یقول بینما أخی وابن عمی جالس فی مسجدی مع نفر من أصحابه إذ تکبسه جماعة من کلاب أصحاب النار یریدون قتله وقتل من معه فلست أشک إلا وأنکم هم فهم به عمر بن الخطاب فوثب إلیه أمیر المؤمنین علیهالسلام وأخذ بمجامع ثوبه ثم جلد به الأرض ثم قال یا ابن صهاک الحبشیة لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللهِ سَبَقَ وعهد من رسول الله تقدم لأریک أینا أَضْعَفُ ناصِراً وَأَقَلُّ عَدَداً».
حضرت سلمان (علیه السلام) برخواست و گفت: الله اکبر الله اکبر شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله و اگر نشنیده باشم دو گوش من کر شوند که می فرمود: روزی خواهد رسید که #برادر من و پسر عموی من همراه با جمعی از یارانش در مسجد نشسته باشند که ناگاه جماعتی از #سگ های اهل جهنم بر آنان یورش آورده و قصد کشتن او و اصحاب او خواهند کرد، و من شک ندارم #شما همان هایی هستید که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود.
پس عُمَر(غاصب) برخواست که به او حمله کند، حضرت (مولا شیر خدا) امیر المومنین علیه السلام برخواست و گریبان او را گرفت و او را بر زمین کوبید و فرمود: ای فرزند #صهاک حبشیه! اگر تقدیر الهی و #عهد رسول او نبود، هر آینه به تو می فهماندم که کدام یک از ما دو نفر ضعیف تر و بی یاور تر است.
📗 الإحتجاج، جلد ۱، صفحه ١٠٢.
📗 حق القین؛ صفحه ۲۸۵.
شیخ طبرسی رضوان الله علیه روایت کرده است:
«وقام إلیه سلمان الفارسی فقال الله أکبر الله أکبر سمعت رسول الله صلیاللهعلیهوآله بهاتین الأذنین وإلا صمتا یقول بینما أخی وابن عمی جالس فی مسجدی مع نفر من أصحابه إذ تکبسه جماعة من کلاب أصحاب النار یریدون قتله وقتل من معه فلست أشک إلا وأنکم هم فهم به عمر بن الخطاب فوثب إلیه أمیر المؤمنین علیهالسلام وأخذ بمجامع ثوبه ثم جلد به الأرض ثم قال یا ابن صهاک الحبشیة لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللهِ سَبَقَ وعهد من رسول الله تقدم لأریک أینا أَضْعَفُ ناصِراً وَأَقَلُّ عَدَداً».
حضرت سلمان (علیه السلام) برخواست و گفت: الله اکبر الله اکبر شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله و اگر نشنیده باشم دو گوش من کر شوند که می فرمود: روزی خواهد رسید که #برادر من و پسر عموی من همراه با جمعی از یارانش در مسجد نشسته باشند که ناگاه جماعتی از #سگ های اهل جهنم بر آنان یورش آورده و قصد کشتن او و اصحاب او خواهند کرد، و من شک ندارم #شما همان هایی هستید که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود.
پس عُمَر(غاصب) برخواست که به او حمله کند، حضرت (مولا شیر خدا) امیر المومنین علیه السلام برخواست و گریبان او را گرفت و او را بر زمین کوبید و فرمود: ای فرزند #صهاک حبشیه! اگر تقدیر الهی و #عهد رسول او نبود، هر آینه به تو می فهماندم که کدام یک از ما دو نفر ضعیف تر و بی یاور تر است.
📗 الإحتجاج، جلد ۱، صفحه ١٠٢.
📗 حق القین؛ صفحه ۲۸۵.
۳.۰k
۲۴ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.