من همین اندازه می دانم که چرخ سرنوشت

من همین اندازه می دانم که چرخ سرنوشت
بر مدار خویش میگردد به فتوای سرشت

تو در این دار فنا، هر أنچه میخواهی بکن
می نویسد حکم خود را آنکه می باید نوشت

خویش را مشغول کار خویش می دار و مپرس
در جهنم خانه خواهی کرد یا کنج بهشت

زندگی هر چندخود یک کشتزاری بیش نیست
لاجرم خرمن نه گرد آورد، هر که دانه  کشت

از ازل اوضاع عالم بر چنین منوال شد
پاره می گرداند هرکس، ریسمانی را که رشت

در کتاب و لوح محفوظ است از سر و علن
هرچه گرد آورده شد یک عمر، از زیبا و زشت

جز مجاز و جز توهم، جز سرابی بیش نیست
آنچه را کردی بنا از آرزوها خشت، خشت

باید از خود هجرت آغازید بی قید مکان
خانقاه و دیر و مسجد یا کلیسا و کنشت

جان ناسوتی به سیخ عشق می باید کشید
تا به داغش تفته گردانید و سوزاند و برشت
دیدگاه ها (۰)

فروردین ۱۴۰۳ به شکل عجیبی توش تعطیلی داره و از ۲۵ اسفند مدار...

فتنه شناسان آخرالزمان که نشون دادن حرفهاشون از حرفهای ایرج م...

🔘 داستان کوتاه#غرور_بیجایک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تما...

گاز یک ثروت ملی استبیایید باخاموش کردن یک لامپ در مصرف اب صر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط