انگاری که با هزار ذوق و شوق

انگاری که با هزار ذوق و شوق ،
بِری در خونه ای که تَمام بچّگیتو
اونجا بودی و
بخوای یه نگاه به خاطره هات بندازی ،
بَعد ببینی کوبیدنِش و از نو ساختَنش و
نه اون درِ بیریخت قدیمی هَست ،
نه اون دیوارای آجُری ..
انگاری که با هزارتا آرزو و امید
پیام بِدی بهش و
از تنهاییت بِگی ،
تا بفَهمه دوباره میخوایش ؛
از دلبَرش بگه و
دنیا رو سَرت خراب شه ..
انگاری که ..
انگاری که همه چی پُر از دَرده ..
آدم به کی بِگه این غَمارو ؟!
اصلا کی توو دلش
این همه غَم جا میشه ؟!
کی قراره
جواب گوی این هَمه غَم باشه ؟!
میدونی ،
شاید گذشتم از اون همه حسِّ خوب ،
ولی خُب ،
موندم چرا
هیچوقت اونطور که میخوایم نِمیشه ..؟!
دیدگاه ها (۲)

میگن وقتی یکی دوسِت داره همه چاله چوله های تو رو بلده ...مید...

دست انداختیم به خودمون خونه ماشین لباس کیف،کفشگوشیچه فرقی می...

با دلِ آدم ها بازی نکنید،باور کنید وقتی عاشق میشوند هیچ چیزی...

مراقب باشید در رابطه هایتان هیچ کاری را تکرار نکنید!تکرار یک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط