چند وقتی است موضوعی ذهنم را مشغول خود ساخته است
چند وقتی است موضوعی ذهنم را مشغول خود ساخته است
فرق بین رابطههای عشق و دوستی چه میتواند باشد؟!
مرزی که هیچگاه برای خودمان مشخص نکردیم
حریمهایی که همیشه شکستیم
حرفهایی که زمان عاشقی باید میزدیم
به هنگام دوستی زدیم
حریمهایی که در دوستی باید رعایت میکردیم
در عشق رعایت کردیم و فاصله گرفتیم
آدمهای وارونهای هستیم
برداشتمان از عشق غلط است
یا در دوستیهایمان بیش از اندازه پافشاری میکنیم
تا با دلخوری و سوتفاهم تمام شود
یا در عشق آنقدر فاصله میگیریم و بی تفاوت هستیم
که از عشق ، یک نفرت میسازیم
باید بدانیم
دوستی و عشق
تجربههای متفاوت
خاطرات و احساسات متفاوت دارند
مرزها باید مشخص شود
دوری و دوستی همیشه حقیقت داشته
فاصلهها در دوستی مفهومی ندارد
حتی دوری ، دوستیها را محکمتر میکند
اما ...
عشق
فاصلهها عشق را میبلعند
این روزها که دیگر جای خود را دارد
نباشی جایت را پر میکنند
به همین سادگی
دیگر مفهومی از عشق واقعی نمانده
مردم فقط اشعار فروغ و شاملو را میخوانند و از بر میکنند
از شعر فروغ فقط بیت
من به پایان دگر نیندیشماش را قبول دارند
و به راحتی وارد حریم یکدیگر میشوند
و از شعر شهریار به داغ عشقبازیها نشستن را بلدند
هیچوقت تکلیفمان را با خودمان روشن نکردیم
دمدمی مزاجهایی هستیم که
نمیدانیم از یک رابطه چه میخواهیم
گاه با هوای دوستی میآییم
عشقمان را امتحان میکنیم
خواستیم میمانیم
نخواستیم با جملهی ما دوست معمولی بودیم ترک میکنیم
دیگر عشق برای آدمها مفهوم نرسیدن را دارد
تعبیر وارونهای که روابطمان را به گند کشیده است
خنجرهایی که یکی بعد دیگری به پشت باورهای هم میزنیم
خاطرات یکی را با دیگری میسازیم
و از تجربههایمان در عشق برای سرکوب حس مقابلمان استفاده میکنیم
اینجا قانون جنگل است
دلی را نشکنی
دلت را میشکنند
فرق بین رابطههای عشق و دوستی چه میتواند باشد؟!
مرزی که هیچگاه برای خودمان مشخص نکردیم
حریمهایی که همیشه شکستیم
حرفهایی که زمان عاشقی باید میزدیم
به هنگام دوستی زدیم
حریمهایی که در دوستی باید رعایت میکردیم
در عشق رعایت کردیم و فاصله گرفتیم
آدمهای وارونهای هستیم
برداشتمان از عشق غلط است
یا در دوستیهایمان بیش از اندازه پافشاری میکنیم
تا با دلخوری و سوتفاهم تمام شود
یا در عشق آنقدر فاصله میگیریم و بی تفاوت هستیم
که از عشق ، یک نفرت میسازیم
باید بدانیم
دوستی و عشق
تجربههای متفاوت
خاطرات و احساسات متفاوت دارند
مرزها باید مشخص شود
دوری و دوستی همیشه حقیقت داشته
فاصلهها در دوستی مفهومی ندارد
حتی دوری ، دوستیها را محکمتر میکند
اما ...
عشق
فاصلهها عشق را میبلعند
این روزها که دیگر جای خود را دارد
نباشی جایت را پر میکنند
به همین سادگی
دیگر مفهومی از عشق واقعی نمانده
مردم فقط اشعار فروغ و شاملو را میخوانند و از بر میکنند
از شعر فروغ فقط بیت
من به پایان دگر نیندیشماش را قبول دارند
و به راحتی وارد حریم یکدیگر میشوند
و از شعر شهریار به داغ عشقبازیها نشستن را بلدند
هیچوقت تکلیفمان را با خودمان روشن نکردیم
دمدمی مزاجهایی هستیم که
نمیدانیم از یک رابطه چه میخواهیم
گاه با هوای دوستی میآییم
عشقمان را امتحان میکنیم
خواستیم میمانیم
نخواستیم با جملهی ما دوست معمولی بودیم ترک میکنیم
دیگر عشق برای آدمها مفهوم نرسیدن را دارد
تعبیر وارونهای که روابطمان را به گند کشیده است
خنجرهایی که یکی بعد دیگری به پشت باورهای هم میزنیم
خاطرات یکی را با دیگری میسازیم
و از تجربههایمان در عشق برای سرکوب حس مقابلمان استفاده میکنیم
اینجا قانون جنگل است
دلی را نشکنی
دلت را میشکنند
- ۳۸۴
- ۲۵ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط