ﺷﺎﻋﺮ ﭼﺸﻤﺖ ﺷﻮﻡ ﯾﺎ ﺷﺎﻋﺮ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺖ
ﺍﯼ ﻓﺪﺍﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﯾﺪﻧﺖ

ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﮐﻨﺪﻭﯼ ﺻﺪﻫﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ
ﻣﻦ ﻭﻟﯽ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡ ، ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﯼ ﻧﻮﺷﯿﺪﻧﺖ

ﺩﺭ ﺩﻭ ﭼﺎﻝ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺕ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ ﺟﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻋﺎﺷﻖ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﯾﺸﻢ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺖ

ﮔﺮﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮ ﺯ ﻣﺎﻫﯽ ، ﺁﻣﺪﯼ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ
ﺗﺎ ﻧﯿﻔﺘﺪ ﭼﺸﻢ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺑﻪ ﺷﺐ ﺗﺎﺑﯿﺪﻧﺖ

ﮔﻞ ﺷﺪﯼ ، ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺎ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺗﺮﺳﻢ ﺍﯼ ﮔﻞ ﺟﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﻋﻘﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﭼﯿﺪﻧﺖ...
دیدگاه ها (۱)

میخام دعاکنم...بدویین بیاین می خوام یه دعای خیلی خوب در حق ه...

"دوستت دارم"و این را فقط منی میدانم که دیگر ندارمتو باید وان...

فقیر بودنتنبل بودنبدبخت بودن و...راحت ترین کار است!اما تو به...

هر چه کردی به دلم ، ... باز تو را بخشیدمبا زبان زخم زدی ، .....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط