شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست که آنچه در سر من نیست
شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست! که آنچه در سر من نیست ، ترس رسوایی ست! چه غم که خلق به حُسن تو
شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست!
که آنچه در سر من نیست ، ترس رسوایی ست!
چه غم که خلق به حُسن تو عیب میگیرند؟
همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست!
اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب!
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست...!
شباهت تو و من هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست!
کنون اگرچه کویرم هنوز در سر من
صدای پر زدن مرغ های دریایی ست
اولین غزل از کتاب فاضل نظری*
شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست!
که آنچه در سر من نیست ، ترس رسوایی ست!
چه غم که خلق به حُسن تو عیب میگیرند؟
همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست!
اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب!
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست...!
شباهت تو و من هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست!
کنون اگرچه کویرم هنوز در سر من
صدای پر زدن مرغ های دریایی ست
اولین غزل از کتاب فاضل نظری*
- ۱.۳k
- ۰۹ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط