حاج آقا امام جماعت مسجدمون
حاج آقا (امام جماعت مسجدمون)
امشب خاطره جالبی تعریف کرد
گفت یک سری اوایل طلبگی داشتم با اتوبوس خط واحد میرفتم سمت حوزه،
اتفاقی یک آشنای دیدم باش حال و احوال کردم و حال بابای مریضشو پرسیدم
گفت که مریضیش خیلی بدتره شده منم گفتم امشب حتما از بچه های مسجد میخوام دست جمعی براش دعا کنند
ان شاء الله خوب بشه
میگفت اون آقا اولین ایستگاه پیاده شد
دیدم یک پیرمردی با ریش های سفیدو خیلی بلند از صندلی عقبی آمد پیش من نشست، صحبت های ما را شنیده بود
پیرمرد صائبی مسلک بود
(یک اقلیت دینی ساکن اهواز)
بی مقدمه پرسید که مشکل پدر این جوان چیه؟
گفتم که فلان بیماری را داره باید عمل بشه و این بنده های خدا هزینه عمل را ندارن
میگفت پیرمرد با تعجب برگشت گفت خب شما اون همه آدم میخوای جمع کنی دعا کنند
خب چرا خرد خرد پول عمل را جمع
نمی کنید تا زودتر نتیجه بگیرید
برای چی مشکلی که با پول حل میشه را گردن خدا می اندازید!!!
واقعا لازمه هرچند گاهی یکی بیاد همچین تلنگری به ما بزنه که یه ذره رو مسلمونی خودمون کار کنیم
امشب خاطره جالبی تعریف کرد
گفت یک سری اوایل طلبگی داشتم با اتوبوس خط واحد میرفتم سمت حوزه،
اتفاقی یک آشنای دیدم باش حال و احوال کردم و حال بابای مریضشو پرسیدم
گفت که مریضیش خیلی بدتره شده منم گفتم امشب حتما از بچه های مسجد میخوام دست جمعی براش دعا کنند
ان شاء الله خوب بشه
میگفت اون آقا اولین ایستگاه پیاده شد
دیدم یک پیرمردی با ریش های سفیدو خیلی بلند از صندلی عقبی آمد پیش من نشست، صحبت های ما را شنیده بود
پیرمرد صائبی مسلک بود
(یک اقلیت دینی ساکن اهواز)
بی مقدمه پرسید که مشکل پدر این جوان چیه؟
گفتم که فلان بیماری را داره باید عمل بشه و این بنده های خدا هزینه عمل را ندارن
میگفت پیرمرد با تعجب برگشت گفت خب شما اون همه آدم میخوای جمع کنی دعا کنند
خب چرا خرد خرد پول عمل را جمع
نمی کنید تا زودتر نتیجه بگیرید
برای چی مشکلی که با پول حل میشه را گردن خدا می اندازید!!!
واقعا لازمه هرچند گاهی یکی بیاد همچین تلنگری به ما بزنه که یه ذره رو مسلمونی خودمون کار کنیم
- ۲.۲k
- ۱۱ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط