httpstelegrammehazianedel

https://telegram.me/hazianedel

#اولین_بار_که_مرا_دیدی
بی جان بودم
روحی درونم دمیده نبود
چشمانم کسوف بود 
و لبانم سرگردان صحرای حجاز  

#اولین_بار_که_دیدمت  
ستاره ای روی دوش تو بود 
از کهکشان های عاشق  
از خلقت خدایی دیگر که در این هستی نمی گنجید 
روح درونم دمیدی  
لبانم را سیراب اقیانوس آرامت کردی 
جشمانم را سرشار از حرارت خورشید کردی 
آنگاه  
مرا رها کردی 
با سنگی روی سینه ام 

#آخرین_باری_که_مرا_دیدی  
چشم داشتم  
لب داشتم  
روح داشتم  
اما تو را نداشتم  
به ستاره ات بازگشته بودی  
پیش خدایت 

#نزار_قبانی
ترجمه : #بابک_شاکر
دیدگاه ها (۲)

💟 👉 https://telegram.me/hazianedelاحساسسنگ خارا نیستکه همی...

💟 👉 https://telegram.me/hazianedelراستش را بگو زمانی که دو...

https://telegram.me/hazianedel#اشتباه_از_من_بودکه یواشکی دوس...

https://telegram.me/hazianedelتا شب نشدهخورشید را لایِ موهای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط