شخصی شیر می فروخت و آب در آن می ریخت پس از چندین سال ...

شخصی شیر می فروخت و آب در آن می ریخت، پس از چندین سال، سیلابی
بیامد و گوسفندان و اموالش را برد. به پسر خود گفت: نمی دانم این سیل از چه
آمد؟

پسر گفت: ای پدر، این آبی است که به شیر داخل می کردی اندک اندک جمع
شد و هرچه داشتیم برد.

«وما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم؛
و آن چه از رنج و مصائب به شما می رسد، همه از اعمال زشت خود شما است
╔═ ⚘════⚘ ═╗
شرمنده دوستان ازصبح نمیشه. جواب کامنت بدم روم سیاه
╚═ ⚘════⚘ ═╝
دیدگاه ها (۷)

🗒 یکی از دلایلی که ثروتمندان، ثروتمندتر و فقرا، فقیرتر می شو...

‏شعور با سواد مرتبطه مثلا یه بیسواد آشغال بندازه بیشعوره, ول...

پیکان ، ماشین نبود ، مرام بود !پیکان برای ما ایرانیها ، فقط ...

همیشه فکر می‌کردمغم‌انگیز ترین رنگ،زرد شدن برگ‌هاتو فصل پایی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط