گرگه پنجولهاش را به کفل الاغ پیر فرو کرد الاغ بر زمین غل

گرگه پنجولهاش را به کفل الاغ پیر فرو کرد. الاغ بر زمین غلتید و پیش خود گفت: می دونم، آره می دونم که تو گرگ نیستی. اینجوری ام نکن، قلقلکم میشه. از شوخی با دست هیچ خوشم نمیاد.
گرگ وحشی و گرسنه دندانهای تیزش رابه گوشت الاغ فرو برد و یک تکه از گوشت رانش را کند.الاغ که از شدت درد روی زمین پهن شده بود یکهو زبانش بند آمد . زبان الاغها را که فوت آب بود فراموش کرد. گرگ سر و گردنش را زیر چنگ و دندان گرفت. خون از سر تا پای الاغ فواره زد.
الاغ به فریاد کشیدن شروع کرد و بلند بلند گفت: آه ، این دیگه گرگه … آه، این دیگه گرگه … آه این دیگه گرگه …
گرگ لت و پارش می کرد، اما زبان الاغ به تته پته افتاده بود و فقط صداهایی زورکی از دهنش در می آمد: آه … این دیگه …..آآآآآ….این ….آآآآ…… ای…. ای…..آآآآآآ……ای ی ی ….. آآآآآآ…… ای ی ی ی ی ی ….
از آن روز به بعد ما جماعت الاغها زبان و بیان مخصوص خودمان را فراموش کردیم و تمام احساسها و افکارمان را با عرعر بروز دادیم. اگر آن الاغ پیر نسل قدیمی خودش را گول نزده بود – حتی تا لحظه ای که خطر بیخ گوشش رسیده بود- حالا ما الاغها هم برای خودمان زبانی داشتیم.
آه ، ما الاغها ! آه ، ما جماعت الاغها ! …
- آآآآآآآ-ای ی ی ی ی ….. آآآآآآآ – ای ی ی ی ی ی ……..

-پایان-

عزیر نسین- ۱۳۴۴(۱۹۶۶) – ترجمه: صمد بهرنگی.
دیدگاه ها (۹)

اگر چیزی را با گوشهایت نشنیدی وبا چشمهایت ندیدیان را باذهنی ...

آسمان برای گرفتن ماه تله نمیگذارداین ازادی ماه است که او راپ...

انسان پوکانسان پوک پر از اعتمادنگاه کن که دندانهایشچگونه وقت...

بدترین حالت ماجرا این است کهطاقتمان تمام شود و به روی خودمان...

دستمال شیکی از جیبش درآورد و مشغول برق انداختن دو چشم مار که...

You must love me... P9

black flower(p,219)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط