گیر افتادم میان
گیر افتادم میان
حروفی
که نامت را نمی خوانند
و در دهان
بودن نمی چرخند
تلو تلو می خورند
بین سطرها ی پایینی
در هجای نبودنت
که از هرطرف
نگاه کنی
زخمی است
بر تن ِحروفِ شکسته
که می گریزند
به سمت فراموشی
پاییز
قدم می زند،
بین واژه هایم
و تو حروف شکسته را
مشت ، مشت
در جیبش ریخته
و انحنای سر انگشتانت
را به کمرگاه اش رسانده ای
بگو چند سطر
شعر را پاک کنم
که به جای
یلدا برگردی
و آستین پیراهنت را
بتکانی از آذر
حروفی
که نامت را نمی خوانند
و در دهان
بودن نمی چرخند
تلو تلو می خورند
بین سطرها ی پایینی
در هجای نبودنت
که از هرطرف
نگاه کنی
زخمی است
بر تن ِحروفِ شکسته
که می گریزند
به سمت فراموشی
پاییز
قدم می زند،
بین واژه هایم
و تو حروف شکسته را
مشت ، مشت
در جیبش ریخته
و انحنای سر انگشتانت
را به کمرگاه اش رسانده ای
بگو چند سطر
شعر را پاک کنم
که به جای
یلدا برگردی
و آستین پیراهنت را
بتکانی از آذر
۳.۲k
۳۰ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.