انگـشت به انگشـتخواب کشیــده است روی تـنمشب و شانه هایــتبند بــه بـندگشــوده ایگره کــور افکارم رابه سلــیقه ی چـشمانتداغ زدهخســوف بوســـه هایتاســمان اندامــم راوقتی ماه پنهــان میــشوددر ممـــاس گیســوانت