انگشت به انگشت

انگـشت به انگشـت
خواب کشیــده است روی تـنم
شب و شانه هایــت
بند بــه بـند
گشــوده ای
گره کــور افکارم را
به سلــیقه ی چـشمانت
داغ زده
خســوف بوســـه هایت
اســمان اندامــم را
وقتی ماه پنهــان میــشود
در ممـــاس گیســوانت
دیدگاه ها (۴)

مرســـی که هــستیوهســتی را برایــمرنگ امیــزی میکنــیبــا ب...

اینکــه در تمام ساعات شبانـه روزیک نفــر در ذهنــم چنـبره زد...

گاهی همه ی زندگــیت در یــک تــوخلاصــه میشـودتــو در خلوتـم...

اغشـته به تـومیشـودروحــم؛ نفـــسم؛ بنـد بـند وجـودموقـتی در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط