فیک 💜 عشق مافیا💜
فیک 💜 عشق مافیا💜
پارت هشتم 👾💞
ویو تهیونگ
داشتم با خودم فکر میکردم که چرا با یک دختر بی گناه این کار رو کردم پشیمون بودم تو این فکر ها بودم که دیدم ا،ت داره به هوش میاد و با دیدن من تعجب کرده و اعصبانیه
ویو ا،ت
وقتی بیدار شدم خیلی سرم درد میکرد وقتی چشمامو باز کردم با قیافه نگران تهیونگ روبه رو شدم ازش اعصبانی بودم و به اون قیافه جذابش نگاه میکردم (ادمین کوشته شد 🤣😭) که سر صحبت و باز کرد و با نارحتی گفت
تهیونگ : خوبی ا،ت جاییت درد نمیکنه (با ناراحتی نکته : وقتی این حرف هارو زد دستشو گرفته بود )
ا،ت ویو
دستم تو دستش بود و با اعصبانیت بیش نگا میکردم و بعد دستم رو کشیدم و..
تهیونگ ویو معلوم بود ازم اعصبانیه من کنترل احساسم نداشتم وقتی دستشو از دستم جدا کرد احساس بدی داشتم و بعد گفت
ا،ت: برو بیرون میخوام استراحت کنم (سرد)
تهیونگ: تو دلم آشوب بود نمیدونم چیکار داشتم میکردم و بهش گفتم
تهیونگ : باشه اما اون زخم هایی که بخیه نخورده برای چیه کی این کار رو باهات کرده (با نگرانی و آروم )
ا،ت : لازم نمیدونم بهت بگم (سرد و با بغض)
تهیونگ : بابات باهات این کار رو کرده ها (اعصبانی از سر دلسوزی)
ا،ت : خوب حالا با هام این کار رو کرده باشه به تویی که بدتر شو با هام کردی ربطی داره (سرو و اعصبانی)
و........
پایان😭🤣😑
بچه ببخشید دیر شد ولی حمایتا کمه
شرط ۱۰ لایک ۵ فالو
پارت هشتم 👾💞
ویو تهیونگ
داشتم با خودم فکر میکردم که چرا با یک دختر بی گناه این کار رو کردم پشیمون بودم تو این فکر ها بودم که دیدم ا،ت داره به هوش میاد و با دیدن من تعجب کرده و اعصبانیه
ویو ا،ت
وقتی بیدار شدم خیلی سرم درد میکرد وقتی چشمامو باز کردم با قیافه نگران تهیونگ روبه رو شدم ازش اعصبانی بودم و به اون قیافه جذابش نگاه میکردم (ادمین کوشته شد 🤣😭) که سر صحبت و باز کرد و با نارحتی گفت
تهیونگ : خوبی ا،ت جاییت درد نمیکنه (با ناراحتی نکته : وقتی این حرف هارو زد دستشو گرفته بود )
ا،ت ویو
دستم تو دستش بود و با اعصبانیت بیش نگا میکردم و بعد دستم رو کشیدم و..
تهیونگ ویو معلوم بود ازم اعصبانیه من کنترل احساسم نداشتم وقتی دستشو از دستم جدا کرد احساس بدی داشتم و بعد گفت
ا،ت: برو بیرون میخوام استراحت کنم (سرد)
تهیونگ: تو دلم آشوب بود نمیدونم چیکار داشتم میکردم و بهش گفتم
تهیونگ : باشه اما اون زخم هایی که بخیه نخورده برای چیه کی این کار رو باهات کرده (با نگرانی و آروم )
ا،ت : لازم نمیدونم بهت بگم (سرد و با بغض)
تهیونگ : بابات باهات این کار رو کرده ها (اعصبانی از سر دلسوزی)
ا،ت : خوب حالا با هام این کار رو کرده باشه به تویی که بدتر شو با هام کردی ربطی داره (سرو و اعصبانی)
و........
پایان😭🤣😑
بچه ببخشید دیر شد ولی حمایتا کمه
شرط ۱۰ لایک ۵ فالو
۵.۶k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.