لب مرز مهران یه بنده خدایی اومد پشت گیت گمرک و کارت ملیشو
لب مرز مهران یه بنده خدایی اومد پشت گیت گمرک و کارت ملیشو نشون داد و گفت من با این اومدم کربلا میزاری برگردم کشور یا برگردم کربلا.
افسره خندید و گفت بیا برو خونتون پدرجان ان شاءالله سال دیگه با کارت ملی بریم پیاده روی مدینه و بقیع امام حسن(علیه السلام).
دلم از تصور حرفش شاد شد و از غربت امام حسن(علیه السلام)گرفت.
افسره خندید و گفت بیا برو خونتون پدرجان ان شاءالله سال دیگه با کارت ملی بریم پیاده روی مدینه و بقیع امام حسن(علیه السلام).
دلم از تصور حرفش شاد شد و از غربت امام حسن(علیه السلام)گرفت.
- ۶۰۹
- ۰۱ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط