جُـفتِ روحِ من تويى...
جُـفتِ روحِ من تويى...
اين رو وقتى فهميدم كه منو توى آغوشت فشار دادى،
و من با تمامِ وجود، حسِ آرامش و تكامل داشتم...
انگار كه نيمه ى ديگرِ از وجودم رو پيدا كرده باشم؟...
وقتى تو كنارمى احساسِ امنيت دارم، انگار كه ديگه هيچكسى نميتونه بهم آسيب بزنه...
انگار كه اصلاً خدا من و تورو به هم رسوند تا من بعد از بيست و چند سال، احساسِ خوشبختى كنم...
آرامشم، امنيتم، دليلِ خنده هام،
مرسى براى بودنت...
اين رو وقتى فهميدم كه منو توى آغوشت فشار دادى،
و من با تمامِ وجود، حسِ آرامش و تكامل داشتم...
انگار كه نيمه ى ديگرِ از وجودم رو پيدا كرده باشم؟...
وقتى تو كنارمى احساسِ امنيت دارم، انگار كه ديگه هيچكسى نميتونه بهم آسيب بزنه...
انگار كه اصلاً خدا من و تورو به هم رسوند تا من بعد از بيست و چند سال، احساسِ خوشبختى كنم...
آرامشم، امنيتم، دليلِ خنده هام،
مرسى براى بودنت...
۱.۲k
۱۵ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.