Best worng
Chapter 1
Part 2
ویو بورام
در رو باز مردم که با صحنه بدی روبه رو شدم...
چشمام داشت درست میدید؟ داشت با ی دختر که از ریخت و لباس معلوم بود خرابه کیس میرفت . بعد از چند مین متوجه حضورم شدن و از هم جدا شدن
کای:عام معذرت میخوام بورام کنترلم رو از دست دادم
بورام: کیم بورام درستشه، مشکلی نیست راحت باشید. چ مشکلی پیش اومده ؟
کای:کیم بورام؟ از کی تاحالا؟
بورام:جواب سوالم رو ندادید چرا اومدین اینجا؟
کای:هومم بنظرت چرا؟ اجارت 3 ماهه عقب افتاده کی میخای پولشو بدی هاا پرتت کم بیرون؟(داد)
ی قدم رفتم سمتش و گفتم
بورام:ببین دفعه اخرت باشه سرم داد میزنی پول حرومیتو میدم فهمیدی؟
کای:کی انقدر شجاع شدی هان؟ چون خوشگلی بیرونت نمیکنم ی ماه دیه بهت وقت میدم اگه ندی باید زیرم جون بدی!
بورام:گمشو از اینجا برو عوضی(داد بلند)
کای رفت و بورام زد زیر گریه با داد بورام یوری فهمید چی شد و همه حرفارو شنید قرار گذاشتن هر چه سریع تر برن بار و کارو شروع کنن
(فلش بک به ی هفته بعد)
بورام:یوری زودباش دیر میرسیم
یوری:باشه اومدم
ویو بورام
رفتیم داخل بار و با رییس اونجا صبحت کردیم و کار رو شروع کردیم با توجه به شرایط فاکی قرار شد تا 9 شب کار کنیم.
فلش بک به 6:55
یوری:بوراماون یارویی که اونجا نشسته ی قهوه میخواد
بورام:خب به من چه قهوشو کوفت کنه بره
یوری:هی خنگوله گفته سفارششو تو بدی
بورام:ایشش چه فرقی داره اخه مرتیکه
سفارششو اماده کردم بردم
بورام:بفرمایید سفارشتون
ویو بورام
وقتی بهش گفتم همینجوری زل زده بود بهم حس بدی بهم دست داد مرد جذابی بود ولی مشکوک میزد بعد چند مین انگشت اشاره گرفت روم و به شخص روبه روش گفت
میبینی دقیقا منظورم مثل اینه سفید و خوشگله یکی مثل اینو جور کن
اون عوضی چی میگفت راجب چی حرف میزد
گایز حمایت یادتون نره؛ جئون وارد میشود... داستان تازه داره شروع میشه🗣️
لطفا حمایت کنید چون واقعا دارم زحمت میکشم بد شد ببخشید.... 💤
Part 2
ویو بورام
در رو باز مردم که با صحنه بدی روبه رو شدم...
چشمام داشت درست میدید؟ داشت با ی دختر که از ریخت و لباس معلوم بود خرابه کیس میرفت . بعد از چند مین متوجه حضورم شدن و از هم جدا شدن
کای:عام معذرت میخوام بورام کنترلم رو از دست دادم
بورام: کیم بورام درستشه، مشکلی نیست راحت باشید. چ مشکلی پیش اومده ؟
کای:کیم بورام؟ از کی تاحالا؟
بورام:جواب سوالم رو ندادید چرا اومدین اینجا؟
کای:هومم بنظرت چرا؟ اجارت 3 ماهه عقب افتاده کی میخای پولشو بدی هاا پرتت کم بیرون؟(داد)
ی قدم رفتم سمتش و گفتم
بورام:ببین دفعه اخرت باشه سرم داد میزنی پول حرومیتو میدم فهمیدی؟
کای:کی انقدر شجاع شدی هان؟ چون خوشگلی بیرونت نمیکنم ی ماه دیه بهت وقت میدم اگه ندی باید زیرم جون بدی!
بورام:گمشو از اینجا برو عوضی(داد بلند)
کای رفت و بورام زد زیر گریه با داد بورام یوری فهمید چی شد و همه حرفارو شنید قرار گذاشتن هر چه سریع تر برن بار و کارو شروع کنن
(فلش بک به ی هفته بعد)
بورام:یوری زودباش دیر میرسیم
یوری:باشه اومدم
ویو بورام
رفتیم داخل بار و با رییس اونجا صبحت کردیم و کار رو شروع کردیم با توجه به شرایط فاکی قرار شد تا 9 شب کار کنیم.
فلش بک به 6:55
یوری:بوراماون یارویی که اونجا نشسته ی قهوه میخواد
بورام:خب به من چه قهوشو کوفت کنه بره
یوری:هی خنگوله گفته سفارششو تو بدی
بورام:ایشش چه فرقی داره اخه مرتیکه
سفارششو اماده کردم بردم
بورام:بفرمایید سفارشتون
ویو بورام
وقتی بهش گفتم همینجوری زل زده بود بهم حس بدی بهم دست داد مرد جذابی بود ولی مشکوک میزد بعد چند مین انگشت اشاره گرفت روم و به شخص روبه روش گفت
میبینی دقیقا منظورم مثل اینه سفید و خوشگله یکی مثل اینو جور کن
اون عوضی چی میگفت راجب چی حرف میزد
گایز حمایت یادتون نره؛ جئون وارد میشود... داستان تازه داره شروع میشه🗣️
لطفا حمایت کنید چون واقعا دارم زحمت میکشم بد شد ببخشید.... 💤
- ۹.۱k
- ۰۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط