یک غزل نذر تو کردم سر صبح

❤️

یک غزل نذر تو کردم سرِ صبح
تا که آرام شوم در برِ صبح ❤❤

دوش بی روی تو دشوار گذشت
و تهی سینه ام از باورِ صبح❤❤

چشم گریان ز غم تنهایی
خیرگی کرد بسی بر درِ صبح ❤❤

من خمارِ شبِ هجرانِ توام
پس شرابم بده از ساغرِ صبح❤❤

چه کنم با غم بی مهریِ شب
تا رِسَم بر درِ روشنگرِ صبح❤❤

من به لطف تو بسی محتاجم
ای که الطاف تو یاریگرِ صبح❤❤

من و شب واله ی چشمان توایم
که تویی ترجمه ی دیگرِ صبح❤❤
.
دیدگاه ها (۳)

الهیجاده زندگیتون سبزآسمون وجودتون آبیدریای دلتون آرومروزی س...

❤❤❤❤❤❤

❤❤❤❤❤

ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﮑﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻓﻌﻼ ﺍﺧﺘﯿ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط