یک فنجان چای داغ وباران

یک فنجان چای داغ... وباران
وهوایی که هوایی ام کرده..

انگار آسمان هم بدش نمی اید پابه پای دلم ببارد..

پاورچین پاورچین به خاطراتت سر میزنم..

دزدکی عکس هایت رامیبینم..

می دانم که قول داده بودم دیگر نبض این رابطه لعنتی را نگیرم..

ولی دل است دیگر..

زبان نمی فهمد...!

اصلا تقصیر آسمان است.. که مرا بیقرار تو میکند..

خودش می بارد و سبک می شود..

من باز هم پر از غم دوریت..سنگین تر..
دیدگاه ها (۲)

همه زندگیم " درد" است؛ درد... نمی دانم عظمت این کلمه را درک ...

مهربان من آهنگ حضورت آنچنان لطیف و شاعرانه استکه من را مدهوش...

تو مرا می شناسینام من از ماه است، ولی...ماهتر!!!چون انتخاب ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط