داستان امشب

داستان امشب
از مولا (((علی)))(ع)
قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه ای دیگر نوشید.
باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیاندازد تا هرچه بیشتر و بیشتر لذت ببرد.

مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد.

اما افسوس که نتوانست از آن خارج شود، پاهاش به عسل چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت.

در این حال ماند تا آنکه نهایتأ غرق در عسل جان سپرد.

لذت و خوشی چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ.

پس باید بدانیم آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد، هلاک میشود.

❤️...فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ
دیدگاه ها (۴)

اللهم صل ❤ علیمحمد ❤ وآل❤ محمد وعجل ❤ فرجهم

اللهم صل ❤ علیمحمد ❤ وآل❤ محمد وعجل ❤ فرجهم

خیلی زیباست مردی بود قرآن میخواند و معنی قرآن را نمیفهمید . ...

دختران چادرییکی از محافظان مقام معظم رهبری در خاطره ای گفت:ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط