نمی دانم چرا وقتی،
نمی دانم چرا وقتی،
دلم درگیر یاد توست،
هوا دلگیر و بارانیست…
صدای رعد هم جاریست…
نه رویایی ، نه کابوسی ،
هر آنچه هست بیداریست…
نمکدان می شود ابر و…
نمکها روی زخم دل …
و این آغاز یک موضوع تکراریست…!
هنرها دارد این باران،
از آن لحظه که می بارد،
تبم در گریه می سوزد…
تحمل کینه می توزد…
و تن هم طبق معمول همیشه
پیله ی افسوس می دوزد…
دلم دلتنگ یاد توست..!
دلم درگیر یاد توست،
هوا دلگیر و بارانیست…
صدای رعد هم جاریست…
نه رویایی ، نه کابوسی ،
هر آنچه هست بیداریست…
نمکدان می شود ابر و…
نمکها روی زخم دل …
و این آغاز یک موضوع تکراریست…!
هنرها دارد این باران،
از آن لحظه که می بارد،
تبم در گریه می سوزد…
تحمل کینه می توزد…
و تن هم طبق معمول همیشه
پیله ی افسوس می دوزد…
دلم دلتنگ یاد توست..!
۳۹۵
۱۵ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.