به خارزار جهان، گل به دامنم، با عشق.
به خارزار جهان، گل به دامنم، با عشق.
صفای روی تو، تقدیم میکنم، با عشق.
درین سیاهی و سردی بسانِ آتشگاه،
همیشه گرمم همواره روشنم، با عشق.
همین نه جان به ره دوست میفشانم شاد،
به جانِ دوست، که غمخوار دشمنم، با عشق.
به دست بستهام ای مهربان، نگاه مکن
که بیستون را از پا درافکنم، با عشق.
دوای درد بشر یک کلام باشد و بس
که من برای تو فریاد میزنم: با عشق.
#فریدون_مشیری
به خارزار جهان، گل به دامنم، با عشق.
صفای روی تو، تقدیم میکنم، با عشق.
درین سیاهی و سردی بسانِ آتشگاه،
همیشه گرمم همواره روشنم، با عشق.
همین نه جان به ره دوست میفشانم شاد،
به جانِ دوست، که غمخوار دشمنم، با عشق.
به دست بستهام ای مهربان، نگاه مکن
که بیستون را از پا درافکنم، با عشق.
دوای درد بشر یک کلام باشد و بس
که من برای تو فریاد میزنم: با عشق.
#فریدون_مشیری
۲.۴k
۰۸ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.