سوآ ویو: ساعت ۷ صبح بید با صدایه زنگ گوشیم بیدار شدم الفس
سوآ ویو: ساعت ۷ صبح بید با صدایه زنگ گوشیم بیدار شدم الفسو بود
الفسو:سلام خانم؟امروز با پادشاه جئون جلسه دارید
سوآ:آه بازم...اون مرتیکه؟
الفسو:اینجوری نگید شما ها بر ترین باند هارو دارین و باید باهم اوکی باشید راستی به قیر از پادشاه جئون ....سوهو هم میاد
سوآ:چی ؟؟؟؟اون با اون بلایی که سرم آورد مگه نباید اخراج شه
الفسو:پدر مستر جئون اسرار به نگه داشتن اون کرده
سوآ:باشه قطع میکنم
سوا ویو:خب سوهو وقتی من اولین بار وارد باند شدم میخواست بهم ت*جاوز کنه که جئون جلوشو گرفت از اون موقع دیگه ندیدمشون از همشون متنفرممم
رفتم حموم و بعد از خشک کردن موهام....
الفسو:سلام خانم؟امروز با پادشاه جئون جلسه دارید
سوآ:آه بازم...اون مرتیکه؟
الفسو:اینجوری نگید شما ها بر ترین باند هارو دارین و باید باهم اوکی باشید راستی به قیر از پادشاه جئون ....سوهو هم میاد
سوآ:چی ؟؟؟؟اون با اون بلایی که سرم آورد مگه نباید اخراج شه
الفسو:پدر مستر جئون اسرار به نگه داشتن اون کرده
سوآ:باشه قطع میکنم
سوا ویو:خب سوهو وقتی من اولین بار وارد باند شدم میخواست بهم ت*جاوز کنه که جئون جلوشو گرفت از اون موقع دیگه ندیدمشون از همشون متنفرممم
رفتم حموم و بعد از خشک کردن موهام....
۱.۴k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.