از بچگی دوتا رفیق بیشتر نداشتم

از بچگی دوتا رفیق بیشتر نداشتم؛
اگه می‌خواستم بشنوم کتاب می‌خوندم،
اگه می‌خواستم حرف بزنم مادرم بود...
دیدگاه ها (۱)

جوراباشو درآورد و گوله کرد توی هم و پرتشون کرد یه گوشه. می‌ش...

سر به روی سینه ام بگذار بشنو از دلم...با طپیدن می‌کند تکرار ...

زندگی حتی وقتی انکارش می‌کنی، حتی وقتی نادیده‌اش می‌گیری، حت...

بیم آن دارم که زیاد با تو سخن بگویم مَبادا خسته شوی و بیمِ آ...

چیزی که می خواستم بگم اون‌قدری اهمیت نداشت که وقتتو بگیرم......

سلام به همه می خواستم بگم من دوتا سگ دارم مامانم می خواد بده...

‌ ‌ ‌ ‌ ꪆৎ ‍راه های ارتباطی با لیامعلیاگه یه‌ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط