و خدا تکه ای خاک برداشت ، آسمان را در آن کاشت
و خدا تکه ای خاک برداشت ، آسمان را در آن کاشت
خاک را توی دست خود ورز داد ، روح خود را به او قرض داد
خاک توی دست خدا نور شد
پر گرفت از زمین دور شد ...
راستی
من همان خاک خوشبخت
من همان نور هستم
پس چرا گاهی اوقات
این همه از خدا دور هستم ؟
خاک را توی دست خود ورز داد ، روح خود را به او قرض داد
خاک توی دست خدا نور شد
پر گرفت از زمین دور شد ...
راستی
من همان خاک خوشبخت
من همان نور هستم
پس چرا گاهی اوقات
این همه از خدا دور هستم ؟
۱.۲k
۱۱ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.