بسم الله الرحمن الرحیم
معرفی_شهید
شهید ابراهیم هادی دراول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد. وی فرزند چهارم از ۶ فرزند خانواده بود. با این حال پدرش مشهدی محمد حسین علاقه خاصی به او داشت. وی نیز منزلت پدر خویش را به درستی شناخته بود. پدری که توانسته بود با شغل بقالی به بهترین نحو فرزندانش را تربیت نماید. هنگامی که ابراهیم نوجوان بود، پدرش فوت کرد و از آن جا بود که زندگی را مانند مردان بزرگ، به پیش برد.
شهید ابراهیم هادی به علت ویژگی هایی اخلاقی، فرماندهی و شخصیتی که داشته تا کنون بعنوان یکی از شهدای مفقودالجسدی شناخته می شود. در یکی از خاطرات درباره او چنین نقل شده است:« ابراهیم درهمان ایام پایانی دبستان کاری کرد که پدرش عصبانی شد و گفت که ابراهیم از خانه بیرون برو و تا شب هم برنگرد. ابراهیم تا شب به خانه نیامد. همه خانواده ناراحت بودند که او برای ناهار چه کار کرده است ولی روی حرف پدر، حرف نمی زدند. ابراهیم شب برگشت و با ادب به همگی سلام کرد. از او پرسیدند ناهار چه کار کردی؟ پدر با این که که هنوز از ابراهیم ناراحت بود ولی منتظر جوابش بود.
شهید ابراهیم هادی خیلی آهسته گفت که داخل کوچه راه می رفتم، یک پیرزن دیدم که کلی وسایل خریده و نمیدانست چکار کند و چطور به خانه برود. من به او کمک کردم و وسایلش را تا منزلش بردم. پیرزن هم کلی از من تشکر کرد و سکه پنج ریالی به من داد. نمی خواستم قبول کنم، ولی خیلی اصرار کرد. من هم مطمئن بودم این پول حلال است زیرا برایش زحمت کشیده بودم. ظهر با همان پول، نان خریدم و خوردم.»
اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇
╭━━━⊰•🍃⃟🕊•⊱━━━╮
@shohada_khshomali ╰━━━⊰•🍃⃟🕊•⊱━━━╯
شهید ابراهیم هادی دراول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد. وی فرزند چهارم از ۶ فرزند خانواده بود. با این حال پدرش مشهدی محمد حسین علاقه خاصی به او داشت. وی نیز منزلت پدر خویش را به درستی شناخته بود. پدری که توانسته بود با شغل بقالی به بهترین نحو فرزندانش را تربیت نماید. هنگامی که ابراهیم نوجوان بود، پدرش فوت کرد و از آن جا بود که زندگی را مانند مردان بزرگ، به پیش برد.
شهید ابراهیم هادی به علت ویژگی هایی اخلاقی، فرماندهی و شخصیتی که داشته تا کنون بعنوان یکی از شهدای مفقودالجسدی شناخته می شود. در یکی از خاطرات درباره او چنین نقل شده است:« ابراهیم درهمان ایام پایانی دبستان کاری کرد که پدرش عصبانی شد و گفت که ابراهیم از خانه بیرون برو و تا شب هم برنگرد. ابراهیم تا شب به خانه نیامد. همه خانواده ناراحت بودند که او برای ناهار چه کار کرده است ولی روی حرف پدر، حرف نمی زدند. ابراهیم شب برگشت و با ادب به همگی سلام کرد. از او پرسیدند ناهار چه کار کردی؟ پدر با این که که هنوز از ابراهیم ناراحت بود ولی منتظر جوابش بود.
شهید ابراهیم هادی خیلی آهسته گفت که داخل کوچه راه می رفتم، یک پیرزن دیدم که کلی وسایل خریده و نمیدانست چکار کند و چطور به خانه برود. من به او کمک کردم و وسایلش را تا منزلش بردم. پیرزن هم کلی از من تشکر کرد و سکه پنج ریالی به من داد. نمی خواستم قبول کنم، ولی خیلی اصرار کرد. من هم مطمئن بودم این پول حلال است زیرا برایش زحمت کشیده بودم. ظهر با همان پول، نان خریدم و خوردم.»
اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇
╭━━━⊰•🍃⃟🕊•⊱━━━╮
@shohada_khshomali ╰━━━⊰•🍃⃟🕊•⊱━━━╯
۱.۶k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲