راه عشق راه متفاوتی است...
سلام یارجان
یادت هست یک وقت هایی در زندگی هیچ چیز طبق برنامه ریزی های ما پیش نمیرفت؟
دوتایی ساعتها با هم از برنامه ها حرف میزدیم. زیر و رو میکردیم. از نیت تا هدف و مسیر رو میآوردیم روی کاغذ...
و بعد که نتیجه نمیگرفتیم مثل بچه ها میزدیم زیر میز بازی؟
آره یارجان!
نگاه که میکنم همه اش بازی بود.مثل شطرنج.
و من و تو بچه بودیم...
بلد نبودیم محاسبات آدم ها فرق دارد با محاسبات خدا...
خوانده بودیم "عرفت الله بفسخ العزائم" اما فهم نکرده بودیم...
حالا هم نه اینکه خیلی بزرگ شده باشیم...
هنوز در ابتدای راهیم...
هنوز طفل این مسیر...
با این تفاوت که عشق بزرگترمان کرد...
راه عشق راه متفاوتی بود...
ما در تکاپوی رسیدن به هم، به جاده بندگی خدا رسیدیم...
و شاید این بزرگترین موهبت عشق بود... در کنار تمام ناملایماتش...
و من خوشحالم که عزم ما در این عشق با محاسبات خدا شکسته شد...
****
راستش را بگویم اما من هنوز دلتنگ میشوم...
و هنوز مثل بچه ها اشک چشمم را با گوشه آستینم پاک میکنم...
من هنوز هم در دوست داشتنت بچه ام...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
یادت هست یک وقت هایی در زندگی هیچ چیز طبق برنامه ریزی های ما پیش نمیرفت؟
دوتایی ساعتها با هم از برنامه ها حرف میزدیم. زیر و رو میکردیم. از نیت تا هدف و مسیر رو میآوردیم روی کاغذ...
و بعد که نتیجه نمیگرفتیم مثل بچه ها میزدیم زیر میز بازی؟
آره یارجان!
نگاه که میکنم همه اش بازی بود.مثل شطرنج.
و من و تو بچه بودیم...
بلد نبودیم محاسبات آدم ها فرق دارد با محاسبات خدا...
خوانده بودیم "عرفت الله بفسخ العزائم" اما فهم نکرده بودیم...
حالا هم نه اینکه خیلی بزرگ شده باشیم...
هنوز در ابتدای راهیم...
هنوز طفل این مسیر...
با این تفاوت که عشق بزرگترمان کرد...
راه عشق راه متفاوتی بود...
ما در تکاپوی رسیدن به هم، به جاده بندگی خدا رسیدیم...
و شاید این بزرگترین موهبت عشق بود... در کنار تمام ناملایماتش...
و من خوشحالم که عزم ما در این عشق با محاسبات خدا شکسته شد...
****
راستش را بگویم اما من هنوز دلتنگ میشوم...
و هنوز مثل بچه ها اشک چشمم را با گوشه آستینم پاک میکنم...
من هنوز هم در دوست داشتنت بچه ام...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
۱۸۶.۸k
۰۹ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.