برگیازیاد

#برگی_از_یاد 🍃


می دانستم امروز و فردا عازم است.به فرمانده اش زنگ زدم که بچه کوچک دارد، نبریدش. گفت: " چیکارش کنم؟از در ردش میکنم از پنجره می آید تو؛ از پنجره بیرونش میکنم از دیوار می آید، زورم بهش نمیرسد."
به محسن گفتم: " اندفعه اگر بروی شهید می شی!" با ذوق گفت: " من نیومدم که بمونم ،اومدم که برم."

🔻 برای شادی روح شهدا #صلوات #مدافع_سبزحرم
دیدگاه ها (۲)

قالَ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنی إِلَی اللَّهِگفت: من ...

از #سردار_شهید_همدانی پرسیدند: بعد از بازگشت از سوریه برنامت...

تویک حسرت مدامی مثل تماشایشمعدانی های ایوان خانه ی روبرو!وقت...

تو لبخندت را از من دریغ میکنی و در این لحظات دنیای من چه بیه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط