امام حسین شب دوم
#امام_حسین_شب_دوم
و زهیر نمی دانم کدام دعا پشت سرش بود … .
می دانید که امام سراغ زهیر نرفت. کسی را فرستاد و فرمود بگو 🍃 حسین با تو کار دارد. می دانید نقل تاریخیش چیست❓ گویند مثل آدمی که پرنده بر سر او نشسته باشد، زهیر خشکش زد. خانمش به او گفت زهیر چه شده است❓ تعبیر از من است، گفت آنچه از آن فرار می کردیم بر سرمان آمد، مگر می شود به حرف فرزند🍃 پیغمبر نه گفت❗ ️ همسرش تشویقش کرد. زهیر خدمت امام🍃 رفت. یک چیزهایی نقل شده که گویند بین ایشان رد و بدل شد اما ظاهرا مستند چندان نیست. حرف هایی که امام به عبیدالله بن حر جعفی زد معلوم است اما سخنانی که با زهیر شد، معلوم نیست. می دانید زهیر وقتی برمی گشت، می گویند برافروخته بود این مرد.
آن چهره مشعشع تابانم آرزوست
چهره اش درخشان بود وقتی برمی گشت. وقتی آمد به غلامانش به دارایی هایش گفت همه را رها کردم.
من همان دم که وضو ساختم از چشمه ی عشق چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست🌿
به خانمش گفت که تو را هم طلاق می دهم، به خاطر اینکه آزاد باشی. بدانی من دیگر هیچ تعلقی ندارم.
پسندم آنچه را جانان پسندد
خانمش گفت صبر کن❗ ️ من تشویق کردم که بروی، حالا من را رها کنی❓ ❗ ️ مگر من اجازه می دهم این طور بروی، من باید در رکاب تو باشم.
آمدند وارد کربلا شدند. غلامی داشت خیلی دوست داشت همراه آنها باشد، با اینکه آزاد شده بود آمد. زهیر به😔 😭 😭 شهادت رسید. بعد از واقعه بانو همسر زهیر به غلام گفت من کفن همسرم را نگهداشته ام، این کفن را ببر و آقایت را کفن کن. غلام رفت و با کفن برگشت. می خواهم ادب را ببینید. همسر🌿
✅ همسر زهیر گفت چرا با کفن برگشتی❓ گفت👈 من رفتم ولی خیلی خجالت کشیدم … فرزند پیغمبر بی کفن …
به دعوت امامتان به این مجلس آمده اید. زهیرِ امامتان باشید. یک بیتی را می خواهم از قول شما خطاب به اماممان بگویم👈
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر گویم گرفته ای ز عنایت رها مکن🌿
دوستان حسینی بمانید ،
التماس دعا
یا حسین
#بخون #علی_علی #غدیر #محرم #فاطمیه
و زهیر نمی دانم کدام دعا پشت سرش بود … .
می دانید که امام سراغ زهیر نرفت. کسی را فرستاد و فرمود بگو 🍃 حسین با تو کار دارد. می دانید نقل تاریخیش چیست❓ گویند مثل آدمی که پرنده بر سر او نشسته باشد، زهیر خشکش زد. خانمش به او گفت زهیر چه شده است❓ تعبیر از من است، گفت آنچه از آن فرار می کردیم بر سرمان آمد، مگر می شود به حرف فرزند🍃 پیغمبر نه گفت❗ ️ همسرش تشویقش کرد. زهیر خدمت امام🍃 رفت. یک چیزهایی نقل شده که گویند بین ایشان رد و بدل شد اما ظاهرا مستند چندان نیست. حرف هایی که امام به عبیدالله بن حر جعفی زد معلوم است اما سخنانی که با زهیر شد، معلوم نیست. می دانید زهیر وقتی برمی گشت، می گویند برافروخته بود این مرد.
آن چهره مشعشع تابانم آرزوست
چهره اش درخشان بود وقتی برمی گشت. وقتی آمد به غلامانش به دارایی هایش گفت همه را رها کردم.
من همان دم که وضو ساختم از چشمه ی عشق چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست🌿
به خانمش گفت که تو را هم طلاق می دهم، به خاطر اینکه آزاد باشی. بدانی من دیگر هیچ تعلقی ندارم.
پسندم آنچه را جانان پسندد
خانمش گفت صبر کن❗ ️ من تشویق کردم که بروی، حالا من را رها کنی❓ ❗ ️ مگر من اجازه می دهم این طور بروی، من باید در رکاب تو باشم.
آمدند وارد کربلا شدند. غلامی داشت خیلی دوست داشت همراه آنها باشد، با اینکه آزاد شده بود آمد. زهیر به😔 😭 😭 شهادت رسید. بعد از واقعه بانو همسر زهیر به غلام گفت من کفن همسرم را نگهداشته ام، این کفن را ببر و آقایت را کفن کن. غلام رفت و با کفن برگشت. می خواهم ادب را ببینید. همسر🌿
✅ همسر زهیر گفت چرا با کفن برگشتی❓ گفت👈 من رفتم ولی خیلی خجالت کشیدم … فرزند پیغمبر بی کفن …
به دعوت امامتان به این مجلس آمده اید. زهیرِ امامتان باشید. یک بیتی را می خواهم از قول شما خطاب به اماممان بگویم👈
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر گویم گرفته ای ز عنایت رها مکن🌿
دوستان حسینی بمانید ،
التماس دعا
یا حسین
#بخون #علی_علی #غدیر #محرم #فاطمیه
۳.۳k
۱۰ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.