خدای من سپاس

خـدای من سپــاس ، ،
سپــاس از لطفت که مرا دیدی و هر روز به من خندیدی
و من تورا با لبخنـدت میشناسم
که هر روزه در چشمــان تو مینگرم و تو در
گــوش من باز میخوانی که :

«همانا من از رگ گردنت به تو نزدیکترم»


آری
تو همیـن جــــایی، ،
چیزی در مـن میتپد که هر روز تـو را به نام میخواند
سپــاس برای تپیدن نبــض حضــورت
دیدگاه ها (۱۴)

هیچ دانــے نــــازنینم می توانـــےراحــت اســرار سعــادت را ...

گاهی اوقات فـکر کردن به بعضــی‌ها…ناخودآگاه لبخنـدی روی لبــ...

امشـب تمام آینـه ها را صدا کنیـد گاه اجـابت است رو به سوی خد...

تـــــــــــابلو ؛ نقاش را ثروتمند کرد.شعـــــــر شاعر، به چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط