خـدای من سپــاس ، ،
خـدای من سپــاس ، ،
سپــاس از لطفت که مرا دیدی و هر روز به من خندیدی
و من تورا با لبخنـدت میشناسم
که هر روزه در چشمــان تو مینگرم و تو در
گــوش من باز میخوانی که :
«همانا من از رگ گردنت به تو نزدیکترم»
آری
تو همیـن جــــایی، ،
چیزی در مـن میتپد که هر روز تـو را به نام میخواند
سپــاس برای تپیدن نبــض حضــورت
سپــاس از لطفت که مرا دیدی و هر روز به من خندیدی
و من تورا با لبخنـدت میشناسم
که هر روزه در چشمــان تو مینگرم و تو در
گــوش من باز میخوانی که :
«همانا من از رگ گردنت به تو نزدیکترم»
آری
تو همیـن جــــایی، ،
چیزی در مـن میتپد که هر روز تـو را به نام میخواند
سپــاس برای تپیدن نبــض حضــورت
۱۵۰
۲۴ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.