دخترایلجباز پسرایمغرور

#دخترای_لجباز 💕 پسرای_مغرور 💌
پارت نهم

از زبون سورن :
خب بالاخره بیدار شد .
دینا : الاااااغ . من کجام ؟
سورن : خب...نمدونم دقیق .
دینا : چکارم داری ؟
سورن : انتقام !
بعدم دستگیره ای رو فشار دادم . صندلیش تو هوا بلند شد و آروم آروم سمت پنجره گنده ک بازش کرده بودم رفت . از پنجره هم اومد بیرون و همینجوری معلق شد تو هوا .
دینا : عوضییییییی من از ارتفاع میترسمممم .
سورن : خب ؟
یهو با صحنه ای مواجه شدم ک قلبم احساس کردم داره ع تو حلقم در میاد .
اون طناب ب اون کلفتی...داشت پاره میشد !
البته تعجب نداره برا امنیت خیرسرم اومدم ی صندلی آهنی سفت و سنگین گذاشتم . نمیدونستم اینجوری میشه ک .
طناب پاره شد و دینا ی جیغ گوش خراش سر داد ک پارسا و رومینا با سرو صورت خیس وارد شدن .
رومینا : گورخر دینا کوووووو .
سورن : پ.پرت شد !
رومینا رف لب پنجره و دید ک دینا لبه یکی ع پنجره هارو گرفته .
رومینا خواست بزنتم ک پارسا داد زد : بدوییییدددد .
هممون عین جت رفتیم طبقه ای ک دینا پنجره اشو گرفته بود . دستش یهو ول شد ک دویدم و دستشو گرفتم.
دینا : ولم کنی جرت میدممممم !
خیر سرم داشتم نجاتش میدادم . کشیدمش بالا ک صدای متین منو ب خودم آورد .
متین : مریم بیهوش شد !
همه رفتیم سمت اتاقه . رومینا و دینا ی مشت فحش بارمون کردن و مریمو برداشتن و رفتن .

از زبون مریم :
وحشیا . آمازونیا . خلا . خرا . گورخرا . عوضیا . ابلها . هرچیییی بگم کم گفتم . خب...منم الان تازه بیدار شدم . اخه عوضی کی رو کسی ک از مورچه بدش میاد یه قوطی خالی میکنه روش ؟ اه بیخیال بزا برم قدم بزنم.
رفتم بیرون . اه اه اینا ع کجا اومدن ؟ فضا ؟
همینجوری داشتم فکر میکردم که یهو یکی ی دسمال گذاشت رو دهنم و بیهوش شدم...

از زبون دینا :
این مریم خر کجا رفته ک هیچ خبری ازش نیس ؟ دو ساعته غیب شده .
با زنگ گوشی رومینا ب خودم اومدم
رومینا : الووووو هاااا ؟
-.....
رومینا : اوخ ببخشید . بله خودمم
-.....
رومینا : چیییی ؟ یابو درس حرف بزن ببینم چی میگی ؟
-......
رومینا : تو غلط کردی . عوضی ایسگا کردی ؟ برو من اصلااا حوصله ندارم .
-.....
رومینا : باور نمیکنم .
-......
رومینا : منتظرم .!
بعد صدا مسیج بلند شد و بعد از اون صدای فحش دادن رومینا . اه این چ خبرشه . بزا برم ببینم .
گوشیشو گرفتم و عکسی ک دیدم احساس کردم قلبم وایساد .
ا...این ک مریمه ! چرا دستش بستس ؟ چرا دهنشو بستن ؟ واییی الله و اکبر !
دینا : رو..مینا باید کمک خبر کنی ! پلیس !
رومینا : گف میکشتش اگر پلیس خبر کنیم .😥 دویست میلیون خواستن .
دینا : باید ع یکی دیگه کمک بگیریم . ادرس فرستاد ؟
رومینا : آرع .
دینا : پسرا !
رومینا : ایشششششش.....اصلااااا . بمیرم هم از اون وحشیا کمک نمیگیرم . بابا اونا ی تخته شون کمه .
دینا : الان بحث مرگ و زندگیه ! هرچیم بگی ما باید ازشون کمک بگیریم .
دیدگاه ها (۲)

#دخترای_لجباز 👯 پسرای_مغرور 💀 پارت دهم .رومینا رو کشون کش...

#دخترای_لجباز 🎀 پسرای_مغرور 💪 پارت یازدهم .از زبون مریم :...

#دخترای_لجباز 😝 پسرای_مغرور 😌 پارت هشتم .خب..بازم یه روز خس...

#دخترای_لجباز 😜 پسرای_مغرور 😏 پارت هفتم .استادم تا پشت پارس...

رمان فیک پارت9ببخشید یه دور نوشتم از سال نشد کامل پاک شد مجب...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت اخر

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط