برای عرض ارادت به یار راه افتاد
برای عرض ارادت به یار راه افتاد
درست چند دقیقه به چار راه افتاد
در ازدحام خیابان به راهبندان خورد
وَ قبل از اینکه بیاید،قطار راه افتاد
دوید خیس عرق سمت پنجره فولاد
رسید،گریه بی اختیار راه افتاد
همین که گفت به پهلوی مادرت حس کرد
کنار پنجره فولاد کار راه افتاد
تمام راه دو چشمم دو ابر باران بود
خلاصه چشم که وا کرد مرز مهران بود
شاعر : #علی_زمانیان
درست چند دقیقه به چار راه افتاد
در ازدحام خیابان به راهبندان خورد
وَ قبل از اینکه بیاید،قطار راه افتاد
دوید خیس عرق سمت پنجره فولاد
رسید،گریه بی اختیار راه افتاد
همین که گفت به پهلوی مادرت حس کرد
کنار پنجره فولاد کار راه افتاد
تمام راه دو چشمم دو ابر باران بود
خلاصه چشم که وا کرد مرز مهران بود
شاعر : #علی_زمانیان
۴۸۱
۱۸ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.