𝔓𝔞𝔯𝔱①①
÷میگم چون اوپایه منی
با عصبانیت سمت من برگشت و هلم داد
÷و تو دختریکه ی دهاتی هرزه
چطور میتونی با چه اعتماد به نفسی میای پیش جونگکوک من
+چییی
از حرص دود از گوشاش بلند میشد بلند شد و سمت دختره اومد و یک سیلی محکم بهش زد
+دفعه ی آخرته.......که منو هل میدی
لینا یک طرف صورتشو گرفته بود و گریه میکرد
+انقد لوس نباش
÷لوس سلیطه ی وحشی
رفت منو کوک نشستیم دوباره رو چمنا و هیچ حرفی نمیزدیم که یهو مدیر با لینا اومد که بلندشدیم
+-سلام مدیر
÷اینا همین دختره به من سیلی زد
/خانم ا/ت؟ به نظرم در شان دختری به منظمی شما نیست(اوووف یاد معاون خودمون افتادم یعنی یه چیز رو اعصابیه)متاسفم ولی باید بابت این کارتون تنبیه بشید
+چی
÷نظرتون چیه سه روز از مدرسه اخراجش کنید آره این خوبه همه موافقییییمممم
/یک هفته
÷چی یک هفته ایول
+چرا
/به خاطر بی نزاکتی که انجام دادی این موقع شب شما ها نباید خواب باشید که باهم دعوا میکنید
+چی من...
/ازتوت هیچ توضیحی قبول نمیکنم تنبیهتون اینه که یک هفته به مدرسه نیاید
مدیر رفت که لینا جلوم اومد و یه سیلی بهم زد
÷این تلافیش
و روشو طرف کوک کرد کا سرش پایین بود و سکوت کرده بود
÷و تو جونگکوکشی من برای تو دارم تنبیه توهم هست
+تنبیههه؟؟
÷اوهوم باید به عنوان دخترش تنبیهش کنم
و عشوه گرانه راشو گرفت و رفت
بلندشدم و رفتم داخل چادر انقد اعصابم بهم ریخته بود که فکر نمیکنم حالا حالا ها خوابم میبرد
چشمامو بستم و سعی کردم که کسی از پشت بغلم کرد
-شب بخیر
+شب بخیر
آب دهنمو قورت دادم و سعی کردم بهش زیاد فکر نکنم
این داستان ادامه دارد ...؟
با عصبانیت سمت من برگشت و هلم داد
÷و تو دختریکه ی دهاتی هرزه
چطور میتونی با چه اعتماد به نفسی میای پیش جونگکوک من
+چییی
از حرص دود از گوشاش بلند میشد بلند شد و سمت دختره اومد و یک سیلی محکم بهش زد
+دفعه ی آخرته.......که منو هل میدی
لینا یک طرف صورتشو گرفته بود و گریه میکرد
+انقد لوس نباش
÷لوس سلیطه ی وحشی
رفت منو کوک نشستیم دوباره رو چمنا و هیچ حرفی نمیزدیم که یهو مدیر با لینا اومد که بلندشدیم
+-سلام مدیر
÷اینا همین دختره به من سیلی زد
/خانم ا/ت؟ به نظرم در شان دختری به منظمی شما نیست(اوووف یاد معاون خودمون افتادم یعنی یه چیز رو اعصابیه)متاسفم ولی باید بابت این کارتون تنبیه بشید
+چی
÷نظرتون چیه سه روز از مدرسه اخراجش کنید آره این خوبه همه موافقییییمممم
/یک هفته
÷چی یک هفته ایول
+چرا
/به خاطر بی نزاکتی که انجام دادی این موقع شب شما ها نباید خواب باشید که باهم دعوا میکنید
+چی من...
/ازتوت هیچ توضیحی قبول نمیکنم تنبیهتون اینه که یک هفته به مدرسه نیاید
مدیر رفت که لینا جلوم اومد و یه سیلی بهم زد
÷این تلافیش
و روشو طرف کوک کرد کا سرش پایین بود و سکوت کرده بود
÷و تو جونگکوکشی من برای تو دارم تنبیه توهم هست
+تنبیههه؟؟
÷اوهوم باید به عنوان دخترش تنبیهش کنم
و عشوه گرانه راشو گرفت و رفت
بلندشدم و رفتم داخل چادر انقد اعصابم بهم ریخته بود که فکر نمیکنم حالا حالا ها خوابم میبرد
چشمامو بستم و سعی کردم که کسی از پشت بغلم کرد
-شب بخیر
+شب بخیر
آب دهنمو قورت دادم و سعی کردم بهش زیاد فکر نکنم
این داستان ادامه دارد ...؟
۲۰.۲k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.