ترجمه لایو جیمین...
ترجمه لایو جیمین...
🐥: سلام من اینجام، اجازه بدید فقط ریموت کولرو بیارم الان برمیگردم.
🐥: یکم دیر اومدم درسته؟ ببخشید.
دستم.؟ نه من به دستم صدمه نزدم، موقع تمرین اینجور شده.
🐥 : یمدت از آخرین باری که اومدم لایو گذشته! سعی کردم یه تایمی داشته باشم و بیام با شما حرف بزنم و با کمپانیم درموردش حرف زدم. و تو اون یک ماه من کلی کار کردم. کلی کار کردم هه هه
🐥 : بعد از مدتها رفتم بیرون کار کنم و برای جشن lady dior بود
🐥: من برای اولین بار بعد از مدت ها سر کار رفتم و این یه رویداد دیور بود
🐥: دیدم همهتون هم به دیدن من اومدین و خیلی خوب بود
🐥 : واقعا واسه امروز خیلی استرس داشتم و شما اومدید و منو دیدید و خیلی ممنون بود باعث شد به اون روز که تو پاریس یا آمریکا بود؟ فکر کنم. خیلی از شما اومدید ولی نتونستم همرو ببینم.
🐥 : دستمو موقع ورزش زخم کردم واقعا چیز خاصی نیست.
🐥 : من الان دارم عام... چیز خاصی نیست.. خیلی فکر می کنم
🐥: نمیدونم الان باید در موردش صحبت کنم یا نه اما فقط به خودم فکر میکنم و یاد میگیرم.
🐥 : همینطور روی موسیقی کار کردم و از اول تمرین کردم، و به این فکر کردم چه چرا از اول اینجوری نکردم؟
🐥 : میخوام رشد کنم و تو کنسرتا بهتون نشونش بدم. و وقتی به پارتایی که میتونستم توشون پیشرفت کنم نگاه کردم خیلی بودن.
🐥 : ولی میدونم که شما همیشه منتظر ما میمونید واعضارو تشویق میکنم و با یه قلب شاد نگاهش میکردم.
🐥 : منم باید برم سربازی و تو زمان باقیمونده خیلی به این فکر کردم که چجوری با شما وقت بگذرونم. و این افکار یکم طول کشید برای همین نتونستم بیام ببینمتون.
🐥 : ولی میدونم که شما همیشه منتظر ما میمونید *معلومه که منتظر میمونیم*واعضارو تشویق میکنم و با یه قلب شاد نگاهش میکردم.
🐥 : این روزا چیکار می کردم؟
زیاد نیست، زیاد بهتون سر نزدم اما خیلی به شما فکر میکردم *مکث* مطمئن نیستم که الان باید بهتون بگم یا نه، اما من به طور عینی به چیزا نگاه کردم و فکر می کنم چیزایی وجود داره که میخوام بهبود بدم و روش کار کنم.
🐥 : درس و انجام چندتا فیلمبرداری، علاوه بر این چند وقته تو خونم.🐥 : همینطور من کنار رودخونه هان داشتم میدویدم و هربار که اونجا بودم نامجون هیونگ رو میدیدم.🐥: من تکالیف انگلیسی ام رو انجام می دم و کمی تیراندازی می کنم، علاوه بر این، یکی دو روز در هفته تو خونه تنها می گذرونم
🐥: الان که سی ساله ام، این افکار را هم دارم... نه، دفعه بعد در موردش صحبت کنیم. احساس می کنم واقعاً می خوام تولد 30 سالگی رو با همه شما جشن بگیرم. من اخیراً به چنین چیزهایی فکر می کنم. از آنجایی که این چپتر دومه همانطور که نامجون هیونگ گفت
🐥 : حالت که سی سالگی من نزدیکه، یه همچین افکاری هم داشتم که بعدا درموردش باهاتون حرف میزنم. واقعا به این فکر کردم که میخوام یه سی سالگی شاد با شما داشته باشم. از چپتر دو همونطور که نامجون هیونگ منشن کرد همچین افکاری داشتم.
🐥 : اگه کسی نیست که تشویقتون کته، این کار سخته، و نمیتونید خیلی ادامه بدید.شما به یکسری آدم نیاز دارید که بهتون کمک کنن و تشویق کنن و حمایت کنن! و ما میتونیم کار کنیم بخاطر اینکه شما از ما حمایت میکنید
🐥 : بعد از مدتها امروز برای پروموشن رفتم بیرون موهامو درست کردن و میکاپ داشتم و همینطور امروز یکم موهامو کوتاه کردم.
🐥 : یچیزی هست که میخوام بهتون نشون بدم و اینجا یچیزی دارم و اینجا میخوام بهتون نشون بدم. خیلی آسون نبود این کار و واقعا برنامه نداشتم تو خونه رو بیام لایو!
🐥: و امروز تولد جونگ کوکه ما تلفنی صحبت کردیم و به نظر می رسه سرش خیلی شلوغه تولدش مبارک
🐥: سلام من اینجام، اجازه بدید فقط ریموت کولرو بیارم الان برمیگردم.
🐥: یکم دیر اومدم درسته؟ ببخشید.
دستم.؟ نه من به دستم صدمه نزدم، موقع تمرین اینجور شده.
🐥 : یمدت از آخرین باری که اومدم لایو گذشته! سعی کردم یه تایمی داشته باشم و بیام با شما حرف بزنم و با کمپانیم درموردش حرف زدم. و تو اون یک ماه من کلی کار کردم. کلی کار کردم هه هه
🐥 : بعد از مدتها رفتم بیرون کار کنم و برای جشن lady dior بود
🐥: من برای اولین بار بعد از مدت ها سر کار رفتم و این یه رویداد دیور بود
🐥: دیدم همهتون هم به دیدن من اومدین و خیلی خوب بود
🐥 : واقعا واسه امروز خیلی استرس داشتم و شما اومدید و منو دیدید و خیلی ممنون بود باعث شد به اون روز که تو پاریس یا آمریکا بود؟ فکر کنم. خیلی از شما اومدید ولی نتونستم همرو ببینم.
🐥 : دستمو موقع ورزش زخم کردم واقعا چیز خاصی نیست.
🐥 : من الان دارم عام... چیز خاصی نیست.. خیلی فکر می کنم
🐥: نمیدونم الان باید در موردش صحبت کنم یا نه اما فقط به خودم فکر میکنم و یاد میگیرم.
🐥 : همینطور روی موسیقی کار کردم و از اول تمرین کردم، و به این فکر کردم چه چرا از اول اینجوری نکردم؟
🐥 : میخوام رشد کنم و تو کنسرتا بهتون نشونش بدم. و وقتی به پارتایی که میتونستم توشون پیشرفت کنم نگاه کردم خیلی بودن.
🐥 : ولی میدونم که شما همیشه منتظر ما میمونید واعضارو تشویق میکنم و با یه قلب شاد نگاهش میکردم.
🐥 : منم باید برم سربازی و تو زمان باقیمونده خیلی به این فکر کردم که چجوری با شما وقت بگذرونم. و این افکار یکم طول کشید برای همین نتونستم بیام ببینمتون.
🐥 : ولی میدونم که شما همیشه منتظر ما میمونید *معلومه که منتظر میمونیم*واعضارو تشویق میکنم و با یه قلب شاد نگاهش میکردم.
🐥 : این روزا چیکار می کردم؟
زیاد نیست، زیاد بهتون سر نزدم اما خیلی به شما فکر میکردم *مکث* مطمئن نیستم که الان باید بهتون بگم یا نه، اما من به طور عینی به چیزا نگاه کردم و فکر می کنم چیزایی وجود داره که میخوام بهبود بدم و روش کار کنم.
🐥 : درس و انجام چندتا فیلمبرداری، علاوه بر این چند وقته تو خونم.🐥 : همینطور من کنار رودخونه هان داشتم میدویدم و هربار که اونجا بودم نامجون هیونگ رو میدیدم.🐥: من تکالیف انگلیسی ام رو انجام می دم و کمی تیراندازی می کنم، علاوه بر این، یکی دو روز در هفته تو خونه تنها می گذرونم
🐥: الان که سی ساله ام، این افکار را هم دارم... نه، دفعه بعد در موردش صحبت کنیم. احساس می کنم واقعاً می خوام تولد 30 سالگی رو با همه شما جشن بگیرم. من اخیراً به چنین چیزهایی فکر می کنم. از آنجایی که این چپتر دومه همانطور که نامجون هیونگ گفت
🐥 : حالت که سی سالگی من نزدیکه، یه همچین افکاری هم داشتم که بعدا درموردش باهاتون حرف میزنم. واقعا به این فکر کردم که میخوام یه سی سالگی شاد با شما داشته باشم. از چپتر دو همونطور که نامجون هیونگ منشن کرد همچین افکاری داشتم.
🐥 : اگه کسی نیست که تشویقتون کته، این کار سخته، و نمیتونید خیلی ادامه بدید.شما به یکسری آدم نیاز دارید که بهتون کمک کنن و تشویق کنن و حمایت کنن! و ما میتونیم کار کنیم بخاطر اینکه شما از ما حمایت میکنید
🐥 : بعد از مدتها امروز برای پروموشن رفتم بیرون موهامو درست کردن و میکاپ داشتم و همینطور امروز یکم موهامو کوتاه کردم.
🐥 : یچیزی هست که میخوام بهتون نشون بدم و اینجا یچیزی دارم و اینجا میخوام بهتون نشون بدم. خیلی آسون نبود این کار و واقعا برنامه نداشتم تو خونه رو بیام لایو!
🐥: و امروز تولد جونگ کوکه ما تلفنی صحبت کردیم و به نظر می رسه سرش خیلی شلوغه تولدش مبارک
۵.۲k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.