با رمان جدید اومدم
با رمان جدید اومدم
---------------------------
**عنوان**: عشق خیانتیست به مرگ
**پارت اول**: گورهای خالی و تاریخ روی آن
سه دست بر روی کاغذ سفید در زیرزمینی پر از ابزار شکنجه حرکت کردند: عنبر، چاقوهای جراحی، دستگاه برق با ولتاژ مرگبار.
وقتی آخرین امضا خشک شد، صدای زنِ بیستوپنجساله در فضا پیچید:
**«امروز برای نجات از هم، صلح میکنیم.»**
مردِ موسفید (مانجیرو/مایکی) برگه را بالا گرفت.
متن زیر به خون نوشته شده بود:
> **خانهٔ صلح**
> - قانون اول: خیرهشدن به چشمان دیگران ممنوع.
> - قانون دوم: لمس بدن دیگران ممنوع.
> - قانون سوم: دخالت در امور روزمره ممنوع.
>
> **مجازاتها**:
> - حبس ۴۸ ساعته در اتاق بدون نور، غذا و آب.
> - کشیدن ناخنها با انبرک.
> - تزریق داروی فلجکننده.
> - مرگ توسط شاهد نقضِ قانون.
>
> **پایانِ متن**:
> *«خیانت = مرگ. اینجا صلح میکنیم تا زنده بمانیم.»*
امضاها پایین صفحه میدرخشیدند:
**آسوکا — مانجیرو — نانامی**.
---
**۲۵ مه**
همهچیز آرام بود. کسی از صندلیهای میخدار ناهارخوری شکایت نداشت. کسی چاقوهای کند آشپزخانه را نکوهش نکرد. صلح شیشهای ادامه داشت...
تا شب.
میا روی کاناپهٔ چرمیِ اتاق نشیمن عرقزده خوابیده بود. ران هایتانی — تنها حاضر در اتاق — از نالههایش سرگردان شد. ناگهان میا جیغی کشید:
**«اما!... مایکی اونو کشت! مایکی کشتت!»**
همه به اتاق هجوم آوردند. چشمها به دیوارها خیره ماند تا مبادا نگاهها قفل شود. وقتی میا آرام گرفت، آسوکا دستش را لمس کرد:
**«خوبی؟»**
میا پس کشید:
**«فقط کابوس.»**
---
**غروب همان روز**
هنگام عصرانه در حیاط، اناساکی به سمت سرویس بهداشتی دورافتاده رفت. در بازگشت، صورتش سفید شده بود. کوکونوی نزدیک شد:
**«چی شده؟»**
اناساکی لکنت زد:
**«پشت حیاط... گور...»** و بیهوش بر زمین افتاد.
همه به حیاط پشتی دویدند.
چهارده گور تازهکنده شده ردیف شده بودند. روی سنگِ هر قبر، نام یکی از آنان + **تاریخ فردا** حک شده بود — جز دو قبر:
**ران و ریندو هایتانی: ۲۵ مه (امروز)**.
سوییکا بالای گور خود ایستاد:
**«مال منه.»**
موچیزوکی به سنگِ دوقلوها خیره شد:
**«تاریخ امروز رو دارن!»**
باران ناگهان شروع به باریدن گرفت. قطرات آب، خاکِ گورِ کاکونوی را شست... جسدِ **فوشی**با چشمان باز نمایان شد.
سوییکا فریاد زد:
**«تاریخ روی گورش چنده؟»**
همه خم شدند. روی سنگ نوشته بود:
**"فوشی — ۲۵ مه"**.
---------------------------
**عنوان**: عشق خیانتیست به مرگ
**پارت اول**: گورهای خالی و تاریخ روی آن
سه دست بر روی کاغذ سفید در زیرزمینی پر از ابزار شکنجه حرکت کردند: عنبر، چاقوهای جراحی، دستگاه برق با ولتاژ مرگبار.
وقتی آخرین امضا خشک شد، صدای زنِ بیستوپنجساله در فضا پیچید:
**«امروز برای نجات از هم، صلح میکنیم.»**
مردِ موسفید (مانجیرو/مایکی) برگه را بالا گرفت.
متن زیر به خون نوشته شده بود:
> **خانهٔ صلح**
> - قانون اول: خیرهشدن به چشمان دیگران ممنوع.
> - قانون دوم: لمس بدن دیگران ممنوع.
> - قانون سوم: دخالت در امور روزمره ممنوع.
>
> **مجازاتها**:
> - حبس ۴۸ ساعته در اتاق بدون نور، غذا و آب.
> - کشیدن ناخنها با انبرک.
> - تزریق داروی فلجکننده.
> - مرگ توسط شاهد نقضِ قانون.
>
> **پایانِ متن**:
> *«خیانت = مرگ. اینجا صلح میکنیم تا زنده بمانیم.»*
امضاها پایین صفحه میدرخشیدند:
**آسوکا — مانجیرو — نانامی**.
---
**۲۵ مه**
همهچیز آرام بود. کسی از صندلیهای میخدار ناهارخوری شکایت نداشت. کسی چاقوهای کند آشپزخانه را نکوهش نکرد. صلح شیشهای ادامه داشت...
تا شب.
میا روی کاناپهٔ چرمیِ اتاق نشیمن عرقزده خوابیده بود. ران هایتانی — تنها حاضر در اتاق — از نالههایش سرگردان شد. ناگهان میا جیغی کشید:
**«اما!... مایکی اونو کشت! مایکی کشتت!»**
همه به اتاق هجوم آوردند. چشمها به دیوارها خیره ماند تا مبادا نگاهها قفل شود. وقتی میا آرام گرفت، آسوکا دستش را لمس کرد:
**«خوبی؟»**
میا پس کشید:
**«فقط کابوس.»**
---
**غروب همان روز**
هنگام عصرانه در حیاط، اناساکی به سمت سرویس بهداشتی دورافتاده رفت. در بازگشت، صورتش سفید شده بود. کوکونوی نزدیک شد:
**«چی شده؟»**
اناساکی لکنت زد:
**«پشت حیاط... گور...»** و بیهوش بر زمین افتاد.
همه به حیاط پشتی دویدند.
چهارده گور تازهکنده شده ردیف شده بودند. روی سنگِ هر قبر، نام یکی از آنان + **تاریخ فردا** حک شده بود — جز دو قبر:
**ران و ریندو هایتانی: ۲۵ مه (امروز)**.
سوییکا بالای گور خود ایستاد:
**«مال منه.»**
موچیزوکی به سنگِ دوقلوها خیره شد:
**«تاریخ امروز رو دارن!»**
باران ناگهان شروع به باریدن گرفت. قطرات آب، خاکِ گورِ کاکونوی را شست... جسدِ **فوشی**با چشمان باز نمایان شد.
سوییکا فریاد زد:
**«تاریخ روی گورش چنده؟»**
همه خم شدند. روی سنگ نوشته بود:
**"فوشی — ۲۵ مه"**.
- ۱.۳k
- ۰۴ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط