"روزهای رفته ی سال را ورق میزنم....
"روزهای رفته ی سال را ورق میزنم....
چه خاطراتی که زنده نمیشود....
چه روزهایی که دلم میخواست تا ابد تمام نشود...
وچه روزهایی که هر ثانیه اش 1سال زمان میبرد...
چه فکر ها که آرامم کرد و چه فکر ها که روحم راذره ذره فرسود....
چه لبخند های که بی اختیار بر لبانم نقش بست....وچه اشک هایی که بی اراده از چشمانم سرازیر شد...
چه آدم هایی که دلم را گرم کردند....وچه آدم هایی که دلم را شکستند....!
چه چیز هایی که فکرش رو نمیکردم و شدوچه چیزهایی که فکرم را پر کرد و نشد....
چه آدم هایی که شناختم وچه آدم هایی که فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان....
وچه...
وسهم من یک سال دیگر هم یادش بخیر می شود...
کاش ارمغان روزهایی که گذشت آرامشی باشد از جنس خدا....
چه خاطراتی که زنده نمیشود....
چه روزهایی که دلم میخواست تا ابد تمام نشود...
وچه روزهایی که هر ثانیه اش 1سال زمان میبرد...
چه فکر ها که آرامم کرد و چه فکر ها که روحم راذره ذره فرسود....
چه لبخند های که بی اختیار بر لبانم نقش بست....وچه اشک هایی که بی اراده از چشمانم سرازیر شد...
چه آدم هایی که دلم را گرم کردند....وچه آدم هایی که دلم را شکستند....!
چه چیز هایی که فکرش رو نمیکردم و شدوچه چیزهایی که فکرم را پر کرد و نشد....
چه آدم هایی که شناختم وچه آدم هایی که فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان....
وچه...
وسهم من یک سال دیگر هم یادش بخیر می شود...
کاش ارمغان روزهایی که گذشت آرامشی باشد از جنس خدا....
۱.۸k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.