اند اند قلب من هرشب برایت میزند
اندڪ اندڪ قلب من ، هرشب برایت میزند
روح من این جملہ را ، بر گوشِ جانت میزند
''نازنینا عاشقم بر روے ماهت " پس چرا
چشم گریان مرا ، ابرو ڪمانت میزند ... ؟
خواب را از دیدہ گانم بردہ است گیسوے تو
خواب و رویاے مرا ، هر شب خیالت میزند
درنمازم هر رڪعت ، یادت مرا درگیر ڪرد
در قنوتم دیدہ را ، آن مہ جمالت میزند
دوستت دارم ولیڪن گفتنش دردے شدہ
باورم ڪن دیدہ را ، چشم خمارت میزند
پیچش زلف تو هم در ساقہ ے انگور بود
خوشہ هایش را بچشم ، چون گوشوارت میزند
در گذار زندگے دست "غریب" -م سوے توست
دست پس بر روے دستم ، دستهایت میزند
روح من این جملہ را ، بر گوشِ جانت میزند
''نازنینا عاشقم بر روے ماهت " پس چرا
چشم گریان مرا ، ابرو ڪمانت میزند ... ؟
خواب را از دیدہ گانم بردہ است گیسوے تو
خواب و رویاے مرا ، هر شب خیالت میزند
درنمازم هر رڪعت ، یادت مرا درگیر ڪرد
در قنوتم دیدہ را ، آن مہ جمالت میزند
دوستت دارم ولیڪن گفتنش دردے شدہ
باورم ڪن دیدہ را ، چشم خمارت میزند
پیچش زلف تو هم در ساقہ ے انگور بود
خوشہ هایش را بچشم ، چون گوشوارت میزند
در گذار زندگے دست "غریب" -م سوے توست
دست پس بر روے دستم ، دستهایت میزند
- ۳.۲k
- ۱۰ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط